پ 09 فروردین 1403 ساعت 18:30

گفتگوی بهرام ولدبیگی، مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران با هفته‌نامه‌ی صدا

گفتگوی بهرام ولدبیگی، مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران با هفته‌نامه‌ی صدا

به گزارش سلام پاوه : هفته‌نامه‌ی خبری تحلیلی صدا، دوره جدید، شماره 84، یکشنبه 16 خردادماه 1395 گفتگوی با بهرام ولدبیگی، مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران منتشر کرده است که این گفتگو به پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه ارسال شده است که مطالعه ان خالی از لطف نیست . *هدف اصلی بارزانی تحقق دموکراسی و […]

به گزارش سلام پاوه : هفته‌نامه‌ی خبری تحلیلی صدا، دوره جدید، شماره 84، یکشنبه 16 خردادماه 1395 گفتگوی با بهرام ولدبیگی، مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران منتشر کرده است که این گفتگو به پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه ارسال شده است که مطالعه ان خالی از لطف نیست .

*هدف اصلی بارزانی تحقق دموکراسی و عدالت در عراق بود

بهرام ولدبیگی در این گفتگو
کتاب بر تارک طوفان را دریچه جدیدی بر تاریخ‌نگاری کردستان می‌داندبهرام ولدبیگی

هفته نامه‌ی صدا: با توجه به فضای کنونی نشر و تیراژهای اندک، انتشار کتابی در قطع و حجم و قیمت «برتارک طوفان» در نگاه اول استثناء به نظر می‌رسید. از این گذشته این پرسش وجود داشت که اساسا چرا باید به مصطفی بارزانی پرداخت؟ از این رو بر آن شدیم تا با بهرام ولدبیگی مولف کتاب به گفت‌وگو بنشینیم. ولدبیگی که سابقه روزنامه‌نگاری دارد و در حال حاضر مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران است در این گفت‌وگو به شخصیت و فعالیت بارزانی پرداخته و از چرایی انتشار این کتاب گفته است.

*شخصیت ملامصطفی بارزانی دارای چند بُعد قومیتی، ناسیونالیستی و همچنین مذهبی بوده است. با توجه به وجود همزمان این سه شاخه، بارزانی را چگونه می­توان شناخت و شخصیت­اش را تحلیل کرد؟

ملامصطفی بارزانی در زمره رهبرانی است که یکی از طولانی‌ترین جنبش­های منطقه را رهبری کرده است. می­دانیم قرن گذشته، قرن جنبش­ها و حرکت­های سیاسی در منطقه‌ی خاورمیانه بود، و کردستان یکی از مناطقی است که بیشترین سهم را در تاریخ جنبش‌های سیاسی داشته است. منظورم از کردستان در این گفتگو کردستان عراق است که ملامصطفی بارزانی به­عنوان رهبر این ملت، جنبشی نوین و تاریخی را در آنجا رهبری و در راستای اهداف جنبش از نظر سیاسی و جغرافیایی به­نوعی در ارتباط با ایران قرار می­گیرد آن­گونه که ایران به مرکز مبارزات کردهای عراق تبدیل می‌شود. این پروسه حدود سی سال به طول انجامیده و ملامصطفی به­عنوان رهبر جنبش کردها بیشترین نقش را ایفا کرده است.

ملامصطفی به لحاظ شخصیتی، شیخ و روحانی و به تعبیر امروز رهبری ملی- مذهبی بوده است و با رویکردی پلورالیستی توانسته فضای متنوع سیاسی کردستان عراق که شامل شیعیان، اهل سنت، مسیحی‌ها، ارمنی‌ها و ایزدی‌ها را در جغرافیای سیاسی جنبش مدیریت و از نظر ایدئولوژیک هم احزاب چپ همچون حزب شیوعی کردستان عراق هم در کنار بارزانی قرار گیرند و بدینگونه بارزانی به عنوان سمبل و الگوی مردم با همه‌ی تنوعات قومی و مذهبی در کردستان عراق مدت بیش از سی سال در رأس این جنبش قرار می‌گیرد و با همان جایگاه کاریزماتیک توانست جنبشی نوین را در تاریخ کردها رهبری و رنج ملت خویش را منطقه‌ای و جهانی نماید.
و به حقیقت مساله‌ی دین و اندیشه و طریقت عرفانی نقشبندی و که بارزانی مرید این تفکر بوده در کنار نگاه ناسیونالیستی و رهبری ایل بارزان از پارامترهای مطرح در ساختار رهبری ایشان و جنبش کردستان می‌باشند.

*درباره شخصیتی که از افراد ساخته می­شود، همواره مقداری غلو وجود دارد. به همین دلیل است که افراد سیاهِ سیاه یا سفیدِ سفید معرفی می­شوند. فعالیت مهم و اثرگذار بارزانی چه بود؟

ملامصطفی بنیان­گذار جنبش نوین ملی- مذهبی در کردستان بود. او خصلت‌های فراوان داشته است برای نمونه کسی است که بیشترین ارتباط را با روزنامه­نگاران داشت؛ در سال­های 1354-1340 زمانی که جغرافیای کردستان کمتر شناخته می‌شد، برجسته­ترین خبرنگاران جهان از طریق ایران به کوهستان­های کردستان رفته و با ملامصطفی مصاحبه و گفتگو کرده‌اند در آن زمان با توجه به نبود رادیو و تلویزیون و رسانه­ها، او توانسته با روزنامه‌نگاران اروپایی و آمریکایی ارتباط برقرار کند و رنج­های ملّتش را به گوش جهانیان برساند و در واقع جنبش کردها را جهانی کند. که این رویکرد در میان دیگر رهبران جنبش‌های چریکی در جهان کمتر دیده می‌شود و امتیازی که ژنرال بارزانی از آن خود کرده است. من معتقدم نسبت به شخصیت­ ملامصطفی ظلم­های زیادی صورت گرفته که باعث شده شخصیت او به درستی شناخته نشود. کتاب بر تارک طوفان در ایران منتشر شده شاید اولین کتابی قابل توجه و مستند، پیرامون جنبش کردستان به رهبری ملامصطفی باشد هر چند نویسندگان صاحب نامی چون کریس‌کوچرا، مک داول در کتاب­های خود از ملامصطفی گفته‌اند اما کتاب “بر تارک طوفان” به نظرم متفاوت‌تر و مستندترین آن­هاست که تلاش کرده تحولات آن روزگار به مانند خود ورق بخورد، ژنرال بارزانی همانگونه که بوده دیده شود. البته در این سالها و در آشفته‌نگاریهای تاریخی و نگاه ایدئولوژیک با استفاده از مدارک سفارشی به ملامصطفی بارزانی ظلم فراوان شده و با اتهامات غیراخلاقی در منازعات سیاسی وجه‌المعامله قرار گرفته و جفایی خارج از اخلاق و نقد تاریخ به او نسبت داده شده است.

*با فاصله گرفتن از مقطع فعالیت مصطفی بارزانی و انتشار تحلیل­های مختلف، می­توان به این پرسش پاسخ داد که هدف اصلی فعالیت او چه بود یا به تعبیری پرسید ملامصطفی چه می­خواست و قصد حاکم کردن چه نگرشی را داشت؟بهرام ولدبیگی

هدف اصلی او دفاع از حقوق مردم کرد و کردستان عراق و تحقق دمکراسی و عدالت در این کشور بوده است که متأسفانه حکومت‌های حاکم بر عراق هیچ‌گاه به نظرات او و مردم کرد توجه نکرده و مبارزه برای تحقق حقوق شهروندی به جنگ پارتیزانی منجر شد. چرا که حاکمان بغداد با رویکرد نژادپرستی با کردها برخورد می­کردند. در واقع ملا مصطفی نمی­خواست سیاست­های حکومت بغداد را بپذیرد. از این گذشته باید به نکته­ای توجه کرد؛ شیخ عبدالاسلام پدر بزرگ مصطفی بارزانی در دوره حاکمیت عثمانی‌ها یعنی پیش از به وجود آمدن دولت عراق، در سال 1903 میلادی توسط حکّام عثمانی در موصل اعدام می­شود که این موضوع نشان می­دهد که این خاندان هم مخالف سلاطین عثمانی بودند و هم مخالف سلاطین عرب در بغداد، استراتژی ملامصطفی و خانواده­اش ایستادگی در برابر ظلم و ستم و اجرای عدالت و دمکراسی که در کردستان و عراق بوده است، از این رو بود که مردم را به مبارزه علیه ظلم و جور حکام هدایت کردند و یک نگاه آرمان­گرایانه و استقلال­طلبانه نسبت به کردهای عراق داشتند و معتقد بودند این ملت باید حاکم و صاحب سرزمین خود باشند.

*در رابطه مشی اعتراضی که به آن اشاره کردید انتقاداتی وجود دارد؛ مثلاً گفته می­شود هیچ کشور و حکومتی نمی­پذیرد که ذیل سرزمینش فعالیت جدایی­طلبانه و تلاش برای تشکیل حکومت مستقل صورت بگیرد. در واقع منتقدان بر این باورند که فعالیت دوجانبه عرب­ها و کردهای عراق دو سوی مشی رادیکال است.

ملامصطفی اتفاقاً کمتر در فضای رادیکال قرار گرفته است در خلال آن سال‌ها حتی یک افسر ارتش عراق را اعدام نکرده است بلکه همه‌ی اسیران جنگ به دستور او آزاد می‌شدند بر عکسش حکومت عراق هرکدام از پیشمرگان را اسیر می‌کرد اعدام می‌کرد چنانکه می­بینیم او همزمان که در مبارزه علیه حکومت عراق بود دائماً تلاش می‌کرد با حکومت بغداد مذاکره و گفتگو نماید که نتیجه‌ی این مذاکرات در سال 1349 منجر به امضای قرارداد مشهور 11 مارس میان صدام حسین و بارزانی می­شود. براساس این قرارداد مقرر می­گردد کردها در چارچوب حکومت عراق اداره‌ی امور کردستان را عهده دار شوند پس نمی­توان این­گونه برداشت کرد که ملامصطفی رویکرد تجزیه­طلبانه داشته است. محوریت فعالیت ملامصطفی، مبارزه با تبعیض­های موجود و تحقق و تضمین حقوق شهروندی در کردستان عراق بوده است که دلیل آن هم قراردادی است که به آن اشاره کردم. این قرارداد تا چهارسال به قوت خود باقی بود اما در ادامه حکومت عراق زیر تعهدات خود زد و مجدداً جنگ آغاز شد.

*مشی سیاسی مصطفی بارزانی، دوگانه بوده است؛ هم مبارزه و هم گفت­و­گو. این رویکرد با چه منطقی توجیه می­شود؟ چرا که دوگانگی معمولاً باعث دلسردی مبارزان می‌شود.

همه جنبش­های سیاسی و چریکی در گذشته و حال به دنبال دفاع از حقوق مردمان خود بوده و هستند اما آنچه مسلم است زمانی که گفت­و­گو کارساز است لازم است جنگ متوقف می­شود. ملامصطفی هم چنین رویکردی داشت و معتقد بود اول گفت­و­گو، بعد جنگ. طبیعی است و نمی‌خواست کردستان ویران شود و مردم کشته شوند. که در نگاه کلان می­بینیم ملامصطفی در میان رهبران کرد بیشترین اولویت را بر دیالوگ بر سر مسأله کردستان گذاشته است و این حکومت‌های بغداد بوده‌اند که آتش جنگ را روشن داشته‌اند و به خواسته‌های مردم بی‌توجه بوده‌اند.

*این نگاه دیالوگ محور چرا ادامه پیدا نکرد و در ادامه تنها ساز جنگ و جدایی کوک شد؟

این موضوع ناشی از دو دلیل است. اول نبود دموکراسی در خاورمیانه که باعث شده است حکومت‌ها نمی‌خواهند مساله‌و حقوق ملت‌ها حل و فصل شود و دوم حضور قدرت­ها در منطقه. یکی از دلایلی که جنبش ملامصطفی نتوانست به نتیجه مطلوب دست یابد عدم پذیرش گفتگو و رسمیت بخشیدن به حقوق کردها در عراق بود و دلیل دیگر سیاست امریکا و حمایت شاه ایران از جنبش کردستان بود. آن­ها تا مقطعی از این جنبش حمایت کردند در این فاصله ابرقدرت شوروی هم در دفاع از حکومت بعثی عراق و علیه حضور آمریکا در منطقه وارد معادلات نظامی و سیاسی شد و در بزنگاهی جبهه‌ای جهانی و منطقه‌ای علیه کردها را شکل گرفت تا شاه ایران و صدام حسین بر سر میز مذاکره بروند و با مدیریت امریکایی­ها کردها را قربانی کنند. و بدینگونه شد که درخواست‌های بارزانی برای گفت و گو و توجه به مطالبات مردم کردستان با بی‌توجهی رهبران کشورهای منطقه روبرو و مردم کرد قربانی قدرت طلبی و ضد حقوق بشری رهبران منطقه بشود چنانکه بارزانی در مصاحبه با حسنین هیکل می‌گوید ما در جنگ با عراق شکست نخوردیم بلکه کشورهای دوست به ما خیانت کردند. در نتیجه جنگ ادامه داشت تا منجر به انفال و زنده به گور شدن 182000 نفر از مردم کردستان عراق و بمباران شیمیایی حلبچه و شهادت 5000 نفر از اهالی این شهر و تخریب و نابودی بیش از 5000 روستا شد.

*مقبولیت جنبش کردستان که با محوریت بارزانی به وجود آمده بود در فضای بین­المللی چه جایگاهی داشت و چرا آمریکا و ایران به آن پشت کردند.

روزگار جنبش کردستان به رهبری بارزانی همزمان با جنگ سرد میان دو ابر قدرت بوده است. در تحولات منطقه هم شاه ایران به­عنوان ژاندارم منطقه حرف اول را می­زد. حضور بارزانی و پیشمرگ­های کرد در کنار ارتش ایران و فعالیت مشترک­شان علیه عراق باعث ورود امریکا به مساله می­شود. وقتی حضور امریکا در منطقه پررنگ شد و سالها امریکا و ایران و بخشی از کشورهای اروپایی از جنبش کردستان و ملامصطفی بارزانی حمایت نمودند شوروی هم با قدرت به حمایت از حکومت عراق وارد شد که محتوای آن فعالیت­ها در این کتاب به خوبی دیده می­شود. صدام حسین و حزب بعث رویکرد چپ داشتند یعنی لجستیک ارتش عراق از طریق شوروی تأمین می­شده که همه این موارد پارامترهایی است که بر جنبش­ کردستان تاثیرات مثبت و منفی داشته است. یک سال قبل از قرارداد الجزایر انور سادات، ملک حسین، امیر کویت، پادشاه عربستان، روسای جمهور ترکیه به رهبری اتحاد جماهیر شوروی فشارهای دیپلماتیک علیه جنبش کردستان و ملامصطفی بارزانی را در حمایت از حکومت عراق آغاز و با فشار بر آمریکا و ایران توانستند مردم کردستان را قربانی و جنبش این مردم را برای چندسالی متوقف کردند و مکاتبات بارزانی با رهبران امریکا و اروپا نتوانست در برابر این فضای سنگین دیپلماسی کشورها موفق شود.مراسم رونمایی بر تارک طوفان

*بعد از قرارداد الجزایر خاندان بارزانی در تعریف نسبت خود و حکومت همان متد اسلاف خود را انتخاب کردند یا سیاست خود را عوض کردند؟

خاندان بارزانی چهار نسل در مبارزه علیه حکومت‌های عثمانی و عراقی حضوری پررنگ داشته‌اند مدت کوتاهی بعد از قرارداد الجزایر ملامصطفی جنبش کردستان را بازسازی و به دور از چشم حکومت ایران تشکیلات را راه‌اندازی نمودند که بعد از سفر ایشان به آمریکا در سال 1355 و مکاتبات با رؤسای جمهور آمریکا و اعضاء مجلس سنا و کنگره فرزندانش ادریس و مسعود بارزانی جنبش نوین کردستان را بازسازی و مبارزه علیه حکومت بغداد را از نو پایه‌ریزی کردند. در کنار آنها آقای جلال طالبانی هم در دمشق اتحادیه میهنی را تأسیس و همزمان از دو جبهه مبارزه علیه حکومت عراق را آغاز کردند. که بعد از فوت بارزانی در روز 10 اسفند ماه 1357 این مبارزات به اوج خود رسید و جنگ و مبارزه تا سال 1370 ادامه داشت تا بعد از جنگ کویت و قیام مردم کردستان عراق آقایان بارزانی و طالبانی به بغداد رفتند و با صدام حسین مذاکره نمودند.

*از میان این دو نفر یعنی جلال طالبانی و مسعود بارزانی به لحاظ مشی و هدف کدامیک را می­توان ادامه خط ملا مصطفی قلمداد کرد.

هر دوی آن­ها همان مسیر مبارزاتی را رفتند؛ آقای طالبانی روزی دستیار و پیش­مرگ مصطفی بارزانی بوده است. در واقع هر دوی آن­ها همان سنت را ادامه دادند هر چند در قالب دو حزب اما مبارزه با عراق اساس و استراتژی دو حزب و دو رهبر بود.

*پس چرا از همان ابتدا جدای از هم بودند؟

حضور شخصیت کاریزمایی چون ملامصطفی در رأس پارت دمکرات کردستان مانع جدایی ­ها می­شد و این همراهی و یک حزبی حدود 30 سال ادامه داشت. بعد از فوت ایشان طبیعتاً اختلاف ­نظرها پررنگ شد که به جدایی‌ها ختم شد. دوره ملامصطفی یک حزب کردی وجود داشت که کل کردستان را رهبری می‌کرد طبیعی بود بعد از فوت ایشان و تحولات منطقه و وجود گرایش‌های سیاسی متفاوت منجر به تولد احزاب جدید شد. و امروز در کردستان عراق حدود 40 حزب به صورت رسمی فعالیت دارند اما دو حزب پارت دمکرات کردستان به رهبری آقای مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان به رهبری آقای جلال طالبانی هنوز از احزاب اول و دوم کردستان عراق هستند.

*مصطفی بارزانی از جمله شخصیت­هایی است که در ایران هم شناخته شده است. چه نسبتی میان او و ایران در سه بعد حکومت، جغرافیا و مردم برقرار بود؟مراسم رونمایی بر تارک طوفان

پیوند ملا مصطفی با مردم، جغرافیا و بعداً با حکومت ایران بوده است. از اوایل شکل­گیری جنبش­های کردی در عراق و ترکیه و سوریه که ما به آن­ها کردستان قلمرو عثمانی می­گوییم هرگاه کردها مشکلی داشته‌اند نگاه­ها برای حل مساله به سوی ایران بوده است که این موضوع درباره کردهای عراق پررنگ­تر است و اگر مبارزات جنبش کردها را بررسی کنیم یک مورد نمی­بینم که کردهای ایران یا عراق به سمت ترکیه رفته باشند. این­گونه بود که ملامصطفی در تداوم امتداد فرهنگی و تاریخی و نسبت نژادی با ایرانیان، مسیر ایران را انتخاب نمود. شرایط ژئوپلتیک کردستان و حمایت حکومت پهلوی، غرب و آمریکا هم‌پیمانان ایران هم ملامصطفی را به انتخاب این مسیر ترغیب کرد. این­ها پارامترهایی است که به وسیله آن­ها می­توان نگاه بارزانی به ایران را باز تعریف کرد که نتیجه‌ی آن درهم آمیختگی جنبش کردستان با مردم ایران در خلال یک قرن اخیر است.

*نوع نگاه کردهای عراق به ایران و قرابت­شان، تنش­زاست یا تنش­زدا؟ چرا که می­بینیم هر جنبش که نمونه مشابه خارجی داشته همواره با تنش همراه بوده است و از آن بوی جدایی­طلبی استشمام شده است هر چند که در موضوع شیعه و سنی به تنش­زدایی هم رسیده­ایم. در مورد مشخص بارزانی، نگاه به ایران تنش­زا بود یا تنش­زدا؟

مجموعاً چنین روابطی به خاطر اینکه بعضاً از اهداف اولیه فاصله می­گیرند هم تنش­زا هستند و هم تنش­زدا. اما به دلیل اینکه کنشگری کردها در خاورمیانه همیشه یک مساله بوده و حل نشده باقی مانده است، نگاه­های مثبت به جنبش کردها را به خصوص در ایران کمرنگ کرده است. وقتی ما اسناد و مطبوعات ایرانِ پیش از انقلاب اسلامی و در زمان رهبری بارزانی بررسی می­کنیم، می­بینیم که این حضور در یک بخش موجب تقویت روحیه ناسیونالیستی کردهای ایران شده و در بخش دیگر، نیروهای ایران دوست یعنی کسانی که نگاه ایرانی بودنشان پررنگ­تر است، تقویت شده­اند و می­بینیم که رهبران حزب پان ایرانیست در سال 1345 ملامصطفی را در کوهستان­های کردستان و جبهه‌های جنگ ملاقات کرده­اند و از جنبش کردستان در هفته‌نامه خاک و خون به صورت جدی حمایت کرده‌اند. یا اینکه مثلاً دختر آقای داریوش فروهر در جنبش کردستان ماه­ها پیش­مرگ بوده است، من خود از بسیاری از شخصیت‌های سیاسی ایران شنیده‌ام که آن سالها با حمایت‌های مادی و معنوی در خدمت جنبش کردستان بوده‌اند و در اکثر شهرهای ایران تلگرامهایی در حمایت از ژنرال بارزانی در مطبوعات آن زمان چاپ و منتشر نموده‌اند و یا بسیاری از مبارزین و اپوزسیون مخالف حکومت پهلوی در آن سال‌ها در کردستان عراق جنبش کردستان را کمک و حمایت می‌کردند و حزب توده ایران که بزرگترین حزب مخالف حکومت شاه بوده در آن سالها به صورت رسمی از بارزانی و جنبش کردستان حمایت کرده است که این نشان می­دهد شخصیتهای ملی و مذهبی در ایران به کردهای آن سوی مرز گرایش پیدا کرده­اند و حتی آن زمان به کردستان عراق، کردستان غربی می­گفتند. جالب است که اول بار کردستان غربی را ملیّون ایران به کار بردند که این مفهوم بعدها در میان سایر کردها هم نهادینه شد. در سیستم امنیتی ایران هم بخشی از ژنرال­های ارتش با روحیه آریایی­مَنشی خودشان مدافع بارزانی می­شوند اما همزمان مخالفت­هایی جدی هم در سیستم امنیتی و ساواک علیه بارزانی وجود داشته است؛ مثلا اسدالله علم، وزیر دربار در یکی از یادداشت­هایش می­نویسد، “ملامصطفی دوباره به تهران آمده و معلوم نیست چه هدفی دارد و اگر او بخواهد کردستان را تجزیه کند ما باید چکار کنیم؟” یا افرادی در مدیریت‌های بالای ساواک همچون عیسی پژمان با دستور مستقیم ساواک سالها تلاش کردند تا از پشت به بارزانی و جنبش کردستان خنجر بزنند و تا حدودی هم موفق شدند و در مقطعی از تاریخ بخشی از جنبش را دو تکه کردند.
بهرحال جنبش کردستان و شخص ملامصطفی بارزانی در آن سالها تأثیرات مثبت و منفی بروی ایران، احزاب سیاسی و تحولات سیاسی در ایران داشته است که می‌توان در اسناد منتشره از سوی نهادهای حکومتی به خوبی آنها را ملاحظه نمود.

*این نگاه احتیاط­ محور چرا وجود داشت و معتقدند بودند فعالیت کردها به تجزیه می­ انجامد؟

یکی از دلایل همانطور که عرض کردم نبود دموکراسی در میان کشورهایی که کردها در آن زندگی می‌کنند می‌باشد. مشکل دوم به کردها باز می­گردد که نتوانسته­اند جنبش­­های کردستان را برای دیگر ملت­های همسایه تبیین و بازخوانی کنند. کردها خواسته­ای فراتر از دیگر ملت­های منطقه نداشته و ندارند؛ آن­ها دموکراسی و عدالت اجتماعی برای کشور و مردم خود می­خواستند اما مساله این است که این مطالبات به درستی تعریف نشده است. به همین دلیل تنش­هایی به وجود آمده باعث شده زمانی که کلمه کردها به میان می­آید کلمه تجزیه هم همراه آن می­شود؛ اما حقیقتاً کردها حداقل در ایران رویکرد تجزیه‌طلبی نداشته و ندارند و معتقدند با گفتمان­سازی این مسائل حل خواهد شد.

*نمونه موفقیت ­آمیزی از گفتمان­سازی وجود دارد؟

گفتمان­سازی همیشه کارساز بوده است؛ به عنوان نمونه کردهای عراق خواستار حکومت محلی در کنار حکومت مرکزی عراق هستند و سالهاست با وجود اینکه صاحب پارلمان و حکومت محلی هستند با بغداد این تجربه را مدیریت می‌کنند.

*حکومت­ خواهی با خواست مبنی بر رعایت حق دو مقوله متفاوت است و طبیعی است که حکومت­ها چنین مقوله­ای را نپذیرند.

بله؛ اما باید به نکاتی هم توجه کرد. به­عنوان مثال در عراق عمق و ریشه مبارزات در اختیار شیعیان و کردهاست که در کنار هم مبارزه کردند و حکومت صدام حسین را حذف کردند اما متأسفانه نتوانستند عراق را به خوبی مدیریت کنند به همین دلیل تنش­هایی به وجود آمد. والّا مطالبات مردم آن چنان غیرقابل تحقق نیست که بغداد و کردستان نتوانند کنار هم زندگی کنند.

*پس معتقدید جنبش­های کردی لزوماً به رادیکالیسم ختم نمی­شود؟

قطعاً. برای مثال دو دوره ریاست جمهوری آقای طالبانی را بر عراق ببینید؛ عراق کشوری کم تنش بود. اما ضعف مدیریت­های سیاسی باعث اختلافات و بی‌توجهی به مطالبات سنی‌ها و کردها شد تا جایی این ضعف مدیریت باعث شد که بخشی از عراق در اختیار داعش قرار گیرد با همه‌ی این رفتارهای نامناسب کردستان عراق با گفتگو و دیالوگ در پی حل مشکلات در عراق هستند و وارد فضای رادیکال قومی نشده‌اند.

*در میان فعالان ایرانی، افرادی بودند که نگاه مثبتی به جریان کرد در عراق داشتند و حتی دیدارهایی با مصطفی بارزانی انجام دادند. علت این نزدیکی چه بود؟ ریشه استراتژیک داشت یا مقطعی و سیاسی بوده است.

بسیار ساده است کردهای عراق و ترکیه و سوریه بعد از جنگ چالدران به سال 1514 میلادی از جغرافیای ایران منفک می‌شده‌اند و مرزهای جدید خاورمیانه معروف به سایکس پیکو موجبات تشکیل کشور نوین ترکیه، تأسیس کشورهای عراق و سوریه را به همراه داشته است اما مشترکات تاریخی و نژادی و زبانی که بین ایرانی‌ها و کردها وجود داشته در طول زمان دوباره بازخوانی شده و بعد از انقلاب مشروطه در ایران این روابط و بازنگری آغازی معنادار داشته و روابط فرهنگی بین مبارزان آن روزگار و همچنین شخصیت‌های علمی و فرهنگی روز به روز بیشتر شده و تا جنبش کردستان به رهبری بارزانی به اوج خود رسیده و رویکرد شخصیت‌های سیاسی ایران علیه حکام عرب و ترک در عراق و ترکیه در دفاع از مردم هم ریشه و هم نژاد خود در سرزمین کردستان بیش از گذشته پررنگ‌تر و این پیوندها در کنار دردهای مشترک معنادارتر شده است و ریشه‌ها بیشتر فرهنگی بوده است.

*قدری به کتاب بپردازیم. اولین سوالی که وجود دارد این است که چرا چنین کتابی در ایران و آن هم به شکل گسترده و عام منتشر شده است. در صورتی که این منبع می­توانست به صورت کتابی مختص به کردها منتشر شود.

ما کردها در ایران، عراق، ترکیه و سوریه درد مشترکی داریم و آن هم کم­کاری در حوزه تاریخ و تاریخ‌نگاری است. در واقع ما نتوانستم تاریخ جنبش کردستان را در این کشورها بازخوانی و بازنویسی کنیم تا ملت‌های این کشورها با این جنبش‌ها بیش از بیش آشنا و با آن ارتباط برقرار کنند این مسئله هم دغدغه من به عنوان یک روزنامه­نگار بود که در ارتباط با دیگر کردها هم بوده است. ما آمدیم و با جمعی از تاریخ­نگاران فارغ التحصیل دانشگاههای ایران، بازخوانی تاریخ کردستان و رهبری ملامصطفی بارزانی به­عنوان شخصیت بزرگی که با ایران هم مرتبط بوده شروع کردیم. جالب است بدانید که ایران مرکز آرشیو اسناد تاریخ کردهاست یعنی بیشترین سهم ثبت و ضبط تاریخ مبارزه مردم کُرد از آن ایران است. از این رو بود که این پروژه را با همان اهدافی که به آن اشاره شد، آغاز کردیم. تا تحولات تاریخ در کردستان و رهبری بارزانی همانگونه که اتفاق افتاده ورق بخورد و با این پروژه بتوانیم ظرفیت تاریخی و تاریخ نگاری کردها را نشان و مبارزه با فراموشی را تبیین نمائیم. به علاوه، امروز در تحولات به وجود آمده در منطقه ما بیش از گذشته نیازمند همگرایی فرهنگی هستیم که اسناد تاریخی می­تواند ما را در کنار هم قرار دهد و مرزهای فرهنگی و امتداد تاریخی و فرهنگی مشترک را بازخوانی نمائیم.

*با توجه به مسائل تاریخی و سیاسی فعلی، این کتاب و معرفی و بازخوانی ملا مصطفی بارزانی برای مخاطب عام یا به بیان بهتر مخاطب غیرِ کرد چه سودی دارد؟

در این سالها خلاء تاریخی باعث شده است که جنبش کردی نتواند خود را به درستی معرفی کند و این کتاب دریچه جدیدی است به تاریخ­نگاری کردستان و شناخت بیشتر از رهبر آن و جنبش کردستان عراق. ببینید! از چگوارا ده­ها عنوان کتاب در پیشخوان کتاب­فروشی­های تهران دیده می‌شود، دلیلی ندارد از ژنرال بارزانی که هم نژاد و هم زبان با ایرانی­ها بوده کتابی نباشد. من این کتاب را به راحتی می­توانستم در کردستان عراق بدون هیچ بررسی و محدودیت و با تیراژ بالاتر منتشر کنم اما آقای نچیروان بارزانی، نوه ژنرال بارزانی اصرار داشت که محتوای این کتاب حاصل تلاش روزنامه­نگاران ایرانی­ است پس خوانندگان اصلی کتاب در ایران هستند و این کتاب باید در ایران منتشر شود و چاپ آن می‌تواند در همگرایی و همبستگی فرهنگی و نگاه به تاریخ مشترک در میان نسل امروز در ایران و کردستان مؤثر واقع شود و ما نیازمند این همگرایی و نزدیکی فرهنگی هستیم تا بعد از چاپ فارسی به زبان‌های دیگر از جمله کردی ترجمه شود.

*به اصرار نوه ملامصطفی بارزانی برای انتشار کتاب در ایران اشاره کردید. این اصرار قابل فهم نیست!

خیلی ساده و برای اکثر مردم ایران قابل فهم است اگر از آقای نچیروان بارزانی بپرسید می­گوید سرزمین فرهنگی من ایران است؛ و همیشه در گفتگوها و دیدارهایش مدیون مهمان‌نوازی و همراهی مردم ایران در رابطه با مردم کردستان عراق است، او خود یکی از علاقمندان به آموزه‌های مولانا، حافظ، خیام و دیگر بزرگان ایران زمین می‌باشد، در ایران تحصیل کرده و زمینه مطالعاتی­اش هم بیشتر به زبان فارسی است. او تاریخ کردها را به درستی تحلیل می‌کند به همین دلیل نمی­خواهد نقش ایران را نادیده بگیرد و اولویت را به چاپ فارسی کتاب و بعداً ترجمه کردی آن داد. نگاه نچیروان بارزانی به ایران همچون پدربزرگش است؛ نگاهی معنادار به فرهنگ و ملت ایران. کردهای ایران و عراق جغرافیای فرهنگی مشترکی دارند و درست است که مرزهای حقوقی میان این دو کشور وجود دارد اما فرهنگ قابل مرزبندی نیست و نمی‌توان در داخل مرزها محدود کرد و امیدواریم این کتاب بتواند گوشه‌ای از این پیوندهای دیرین را ترمیم و تاریخ و پیوند‌های تاریخی را قرائتی نوین ببخشد.

*کتاب “بر تارک طوفان” اثری سند محور است. این کتاب را صرفاً باید کتابی آرشیوی دانست یا وجوه دیگری برای آن متصور است؟

این کتاب می­تواند تعریف‌های مختلفی داشته باشد اما نگاه من به ­عنوان مؤلف این کتاب، ورق خوردن تاریخ کردستان، روایت و بازخوانی شخصیت و مبارزات بارزانی به صورت مستند و بدون روتوش و سانسور برای هموطنان ایرانی و کردستانی می‌باشد. البته که تحلیل­های حاشیه­ای وجود دارد اما من به­عنوان یک روزنامه‌نگار کردِ علاقه­مند به آرمان و اندیشه‌ی ژنرال بارزانی این اسناد تاریخی را به کتابخانه ایران در کردستان تقدیم کرده‌ام.

*در زمینه تاریخ کردستان که زمینه مطالعاتی و تحقیقاتی­تان به شمار می­رود، به شخصیتی مشابه مصطفی بارزانی برخورد کرده­اید که همان نگاه ایشان را به فرهنگ و تمدن ایران داشته باشند؟

شیخ محمود حفید که سالها حاکم کردستان عراق بود، احسان نوری پاشا رهبر ملیون کردستان ترکیه، آقایان جلال طالبانی، مسعود بارزانی، نوشیروان مصطفی رئیس حزب تغییر، صلاح الدین محمدبهاءالدین دبیر کل حزب اتحاد اسلامی و همچنین رهبران اکثر احزاب و بسیاری از شخصیت‌های علمی و فرهنگی کرد در ترکیه، عراق و سوریه تقریباً نسبت به ایران نگاه مشترک دارند. اما در زمینه تاریخی با توجه به مطالعه اسنادی­ام می­گویم که به ندرت صحبت از اشخاص دیگر شده و آن­هایی هم که مطرح شدند نمی‌توانند در سطح و قدوقواره‌ی ملامصطفی بارزانی قرار گیرند.

 

ارسال از پیمان کاکابرایی با تشکر از ایشان

7 پاسخ برای “گفتگوی بهرام ولدبیگی، مدیر انستیتو فرهنگی کردستان در تهران با هفته‌نامه‌ی صدا

  • فرهمند در تاریخ خرداد 22, 1395 گفت:

    ملا مصطفى بارزانى رهبر ملى ومذهبى يك ملت بوده وبا انديشه مولانا خالد نقشبندى جنبش مردم كردستان عراق را رهبرى كرده است حتما انتقاداتى هم به ايشان وارد است لطفا ايشان را وارد جريانات يك شهر كوجك نكنيد اين نوشته ها نوعى حسادت و عدم شناخت از تاريخ است

    • شهروند در تاریخ خرداد 23, 1395 گفت:

      حسادت به چه ؟ مگر بارزانی برای مردم اش چه کرده؟ نهایت کار این بود که سلطه صدام را با بمب های آمریکایی زایل کرد و در حال حاضر منطقه تحت کنترل وی غیر از عراق به همه کشورهای همسایه و جهان باید حساب پس دهد و تابع اوامر آنها باشد

  • دلسوز در تاریخ خرداد 22, 1395 گفت:

    آقای ولدبیگی رئیس واحد فرهنگی بنیاد شهید زمان جنگ پاوه یکبار کتابی در خصوص تاریخ سیاسی منطقه اورامانات بعد از انقلاب چاپ نمودن که کاملا بریده روزنامه ها بود واشاره به جنایات گروههای مسلح کرد مخالف نظام (دمکرات وکومله و..)در اورامانات وبخصوص روستای شهید پرورنوریاب نمودن این کتاب مقدمه انتقال ایشان به استانداری کردستان زمان رحیمی و پس از آن طی کردن سایر پله های ترقی بود. ظاهراٌ مجددا بی میل نیستن همان تجربه قبلی را اینبار در قاموس یک مدافع کرد بارزانی ؟؟؟؟؟مجدداٌ تکرار نمایند

  • همشهری در تاریخ خرداد 20, 1395 گفت:

    درودبرشما شهرروندبرای مطالب جالبی که بیان کرددید
    حرفهایتان کاملا درست بود افرین.

  • شهروند در تاریخ خرداد 19, 1395 گفت:

    هدف اصلی بارزانی تحقق دموکراسی و عدالت در عراق بود!!!!!!!!!!!!!!!
    الان در کردستان عراق هرکسی زبان درازی کند بویژه نویسنده و خبرنگار فورا سروکارش با افراد مسلح بارزانی می افتد و چه بسا جانش را ازدست دهد.
    برو کتاب کردها را که در مورد حرکت بارزانی توسط عصمت شریف وانلی نویسنده کرد نوشته شده بخوان و ببین که چه خدمتی !!! به کردها کرده و چقدر از مخالفین یا رقبای کرد خویش را حذف فیزیکی کرد. با این بارزانی بارزانی کردنها دنبال چه هستید؟
    صدام در 1350 به کردها خودمختاری داد اما بارزانی به اراده شاه ایران نپذیرفت و همین شاه او را در 1354 به نیمی از یک رود خانه در خوزستان به صدام فروخت!سعی نکنید آتش ناسیونالیزم را در این منطقه شعله ور کنید و وقایع تاسف بار 1358 پاوه را همواره در ذهن داشته باشید.

    • هه ورام در تاریخ خرداد 21, 1395 گفت:

      وقايع تاسف. بار سال ١٣٥٨ راكسانى درذهن دارند كه بعد از ٣٧ سال در بى توجهى به مطالبات مردم باوه حاضر نيستند حتى يك فرماندار باوه اى براى باوه انتصاب كنند درضمن اين كتاب كتابى مستند و روزنامه نكارانه است انرا بخوانيد متوجه حقايق خواهيد شد

      • شهروند در تاریخ خرداد 22, 1395 گفت:

        کدام حقایق؟ نویسنده سخت شیفته شخصیت بارزانی است و نکات مبهم و منفی تاریخ اورا حذف کرده است؟ کتاب کردها تالیف عصمت شریف وانلی که خود معاصر ملا مصطفی است و جنبش اورا زیر نظر داشته بسیار از کتاب نویسنده مورد نظر شما مستند تر است . ویا تاریخ کردها نوشته کریس کوچرای فرانسوی که تقریبا در زمان اضمحلال حرکت بارزانی نوشته شده است. در ضمن در 30 سال اخیر پاوه چندین شهردار و نماینده شورا و مجلس و مدیران ادارات بومی داشته است مگر این مسئولین چه گلی به سر پاوه گذاشته اند ؟
        در ضمن اگر از افراد مسن قوم و خویش خودت در باره جزئیات وقایع سال 1358 پاوه و غارت بخشی از شهر و ازجمله بیمارستان توسط افراد حزب دمکرات کردستان پرس و جو کنید به خطر ناک بودن اشاعه ناسیونالیزم پی خواهید برد

پاسخ دادن به همشهری لغو پاسخ