ج 10 فروردین 1403 ساعت 04:28

از ماکیاولی تا نیچه…/ آدم غلامی

از ماکیاولی تا نیچه…/ آدم غلامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : ماکیاولی را با شهریار و نیچه را با اراده ی معطوف به قدرت می شناسیم. موضوع کتاب شهریار قدرت است و انتظار می رود موضوع کتاب اراده ی معطوف به قدرت نیز قدرت باشد اما چنین نیست و محور اصلی مورد توجه نیچه در آخرین دست نوشته هایش ارزشهای […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : ماکیاولی را با شهریار و نیچه را با اراده ی معطوف به قدرت می شناسیم. موضوع کتاب شهریار قدرت است و انتظار می رود موضوع کتاب اراده ی معطوف به قدرت نیز قدرت باشد اما چنین نیست و محور اصلی مورد توجه نیچه در آخرین دست نوشته هایش ارزشهای اخلاقی هستند.

پرسش این است که اگر موضوع نیچه قدرت نیست چرا اسم آخرین دست نوشته های او اراده ی معطوف به قدرت است؟ پاسخ بسیار ساده ی چنین پرسشی این است که اراده ی معطوف به قدرت ترجمه ی نادرستی از آخرین اثر نیچه می باشد و برای چنین ادعایی دو دلیل داریم: آدم-غلامی

اول اینکه دغدغه ی اصلی نیچه در آخرین دست نوشته ها و سایر آثارش تنها و تنها موضوع انسان است نیچه یک انسان توانا و نیرومند را در نظر دارد اما با ورق زدن تاریخ بشریت انسانهایی را می بیند که افسرده و پژمرده هستند. او علت افسردگی و پژمردگی بشریت را در طول تاریخ جستجو می کند و در کمال ناباوری علت را در آموزه هایی که جامعه به آنها دل بسته می یابد. در این لحظه راهی که نیچه می رود بسیار شبیه راهی است که ژان ژاک روسو در پیش گرفته بود. هم روسو و هم نیچه به این باور می رسند که علت اصلی ضعف و ناتوانی و پژمردگی انسانها را باید در نهادهای اجتماعی و دستورهای جاری جستجو نمود از اینجاست که آنها به این باور می رسند که باید ها و نباید های اخلاقی نمی توانند به جامعه ی اخلاقی منتهی شوند و چگونه اخلاقی که خود معلول شرایط اجتماعی است می تواند همچون یک علت عمل نماید به عبارت دیگر از نظر نیچه و ژان ژاک روسو اخلاق معلول یک نظم اجتماعی است و نمی توان از طریق اراده و خواستن و یا قانون های اخلاقی جامعه ای اخلاقی تشکیل داد بلکه برای رسیدن به جامعه ای اخلاقی بایستی به نظم اجتماعی بپردازیم.

دلیل دوم برای نادرستی نام آخرین کتاب نیچه این است که ترجمه ی انگلیسی آخرین دست نوشته های نیچه The will to power می باشد که ترجمه ی درست آن توانایی و یا نیرومند بودن است.

در ترجمه ی چنین عباراتی همچون باب استفعال در ادبیات عرب نباید خود خواست و اراده را ترجمه نماییم بلکه باید فقط فعل را ترجمه نمود چرا که اراده و خواست ما در خود فعل پنهان است بنابراین ترجمه ی درست آخرین دست نوشته های نیچه “توانایی” می باشد و دستگاه فلسفی نیچه به دنبال انسانهای توانا و نیرومندی است که از ضعف و ناتوانی و افسردگی تاریخی خویش جدا گشته اند. ابرمرد نیچه همان فرد توانایی است که تن سالم و روح آزادی دارد همان انسان طبیعی که ژان ژاک روسو در نظر دارد بنابراین توان و نیرو که برخاسته از وجود فرد و آموزه ها و نهادهای مناسب اجتماعی است با قدرت که موضوع فلسفه ی سیاسی است متفاوت است.

آنچنانکه پاسکال در آخرین دست نوشته هایش می گوید قدرت امری خود ساخته می باشد و قدرت یک پادشاه نمی تواند حقیقت باشد بلکه یک عادت است که مردم به آن خو گرفته اند. از نظر ماکیاولی جلال و شکوه پادشاه برای او قدرت می آفریند و قدرت شهریار تجلی اراده ی واحد مردم و اراده ی واحد مردم نیز برخواسته از قدرت شهریار است و این همان مسأله ی بنیادین در فلسفه ی هگل است که از مبانی فکری ماکیاولی سرچشمه می گیرد.

اما ژان ژاک روسو قدرت سیاسی را از اجتماع و قدرت اجتماع را از انسانهای توانا و آزاد می داند بنابراین یک انسان طبیعی و به تعبیر دیگر یک انسان آزاده و توانا که جز به وظیفه ی اجتماعی خویش نمی اندیشد پایه و اساس قدرت اجتماعی و سیاسی را تشکیل می دهد تا جاییکه روسو پول و ثروت را و حتی هنر و زیبایی را علتی برای سست شدن اراده ی انسانهای توانا می داند و شاخص او برای انتخاب بهترین حکومت تنها و تنها جمعیت است جالب اینکه روسو برای انتخاب بهترین حکومت به شاخصهایی از قبیل شادی ، رفاه و آسایش دل نمی بندد و از اینجاست که فلسفه ی نیچه به فلسفه ی ژان ژاک روسو می پیوندد. نیچه و روسو به یک انسان توانا امید بسته اند انسانی که تنی سالم و نیرومند دارد انسانی آزاده که به انتخابهای درستی دست می زند و بیراهه نمی رود از نظر نیچه انسان تاریخی به بیراهه رفته و نیازمند فلسفه ای درست برای زندگی است و به همین مناسبت تاریخ دو هزار ساله ی فلسفه را به نقد می کشد.

از نظر روسو و نیچه قدرت سیاسی برخواسته از یک قرارداد اجتماعی است اما ماکیاولی قدرت سیاسی را برخواسته از فراست شهریار و نزدیکان او می داند از جلال و شکوه شاهی که چشمان مردم را می رباید و هراسی در دل آنها می افکند تا به شاه خود وفادار بمانند. هر چند ماکیاولی محافظه کاری را عامل ضعفی برای شهریار می داند اما طرحی که برای قدرت سیاسی ترسیم می کند مملو از محافظه کاری و سیاست یک بام و دو هواست ماکیاولی تا آنجا پیش می رود که قدرت شاه را فرا قانونی و فرا اخلاقی می خواند اما در مقابل روسو قرارداد های اجتماعی را تا زمانی معتبر می داند که به شخصیت یک انسان طبیعی (یک انسان توانا و آزاده ) خدشه ای وارد نیاورند.

6 پاسخ برای “از ماکیاولی تا نیچه…/ آدم غلامی

  • ف.م در تاریخ مرداد 6, 1395 گفت:

    با سلام..در نگاه اول این نوشته برای خوانندگانش دو حالت دارد: یا نوشته ای بسیار سنگین که ممکن است طرف حوصله نداشته باشد آن را بخواند یا کسی که طرفدار جملات ثقیل و سنگین و ادبی و فرهنگی و اجتماعی است که برای اینجور نوشته ها به به و چه چه میکند که 99% هم از روی ناآگاهی است اما با نگاهی دقیقتر به فراتر از این نوشته باید گفت که اولا اگر کسی بخواد نوشته ای بنویسد باید تا حد ممکن ساده باشد تا همه ان را بفهمند که یکی از دلایل اصلی عقب ماندگی جوامع ما وجود نوشته های سنگین است اگه نوشته ای سنگین باشد و کسی آن را نفهمد به چه دردی میخورد دوم اینکه آگاهانه یا ناآگاه توسعه و گسترش دادن افکار افراد بی دینی که مقید به هیچ تفکر دینی نبودند و زندگی را در اقتصاد و رابطه آزاد جنسی خلاصه میکنند مانند نیچه کار بس خطرناکی است چون تفکرات چنین افرادی هیچ اشتراکی با فرهنگ دینی و اصیل مردم و کشورمان ندارد امیدوارم که مردم عزیز به این مسئله توجه کنند و مسئولین عزیز این سایت هم تمام توجه را در نشر بعضی مطالب داشته باشند

  • م.ص در تاریخ خرداد 15, 1395 گفت:

    جناب غلامی مجددا عرض ادب دارم خدمت تون!
    شما فکر نمکینین معرفت و راه رسیدن بهش از گذرگاه نیچه و امثالهم نمیگذرد!!!انسان جبرا بدلیل وجود نقص نسبی و مطلق هیچگاه به تنهایی و حتی با اجماع تمامی بشریت و ابزارهایشان یارای رسیدن به معرفت را ندارند.معتقدم انسانی فرهیخه اهل خرد و اهل مطالعه یی چون شما بیشک باید اذعان کند که مکاتب و افکار محدود و محصور انسانی همواره به درد قسمتی ناچیز از زمان و تعدادی اندک از آدمیان میخورد!شما باید مطالعات ماورایی و معنوی رو چراغ راه تون قرار بدین چراکه در غیر این صورت در دنیای پر از نقص و تردید و خطای انسانی به منزلگهی خواهین رسید که درآن سلامت و امنیت نخواهد بود!!!تشکر ازتون بابت مهیا نمودن جولانگاهی برای ابراز عقیده.

    • ادم در تاریخ خرداد 15, 1395 گفت:

      جناب میم صاد عزیز
      حتما استحضار دارید که حوزه ی مطالعات من محدود به آثار نامداران غربی نیست از جمله حاصل هفت سال پژوهش در علوم حدیث را در دو جلد کتاب به نام ترجمه و تعلیق مقدمه ی ابن صلاح شاره زوری و مقدمه علم حدیث به چاپ رساندم و بخشی از بازشناسی مفاهیم قرآنی و تاملاتی در قرآن و … را می توانید در اینترنت مشاهده بفرمایید بنابراین آنچه گاهی بصورت بسیار کوتاه ارایه می دهم حاصل پژوهش در علوم مختلف در بیش از بیست سال عمر می باشد.
      جناب میم صاد گرامی برای بهتر زیستن نباید معرفت را مرز بندی نماییم همچنانکه نباید انسانها را مرزبندی نمود چرا که در دنیایی که زندگی می کنیم به مشارکت تمام انسانها و تمامی افکار نیازمندیم و جنگ های خونین جهانی حاصل مرزبندیهای بی شماری است که در طول تاریخ شکل گرفته است. تصور میکنم شما نیز در پاره ای موارد با من هم عقیده باشید از جمله جهانی که در آن زندگی می کنیم چندان مناسب برای زندگی نیست و حتی شهری که در آن زندگی می کنیم نیز دارای شاخصه های حیات شهری جدید نیست و وضعیت معیشتی مردم بحرانی است و آمار سرطان و بیماریهای لاعلاج هر روز بیشتر و بیشتر می شود و تنها کاری که در طول سالها انجام داده ایم فعال نمودن موسسه های خیریه است در حالیکه این نهادهای کهن دیگر قادر به پینه نمودن این دردهای بزرگ نیستند و باید چاره ای دیگر اندیشید دنیا به نظم جدیدی نیازمند است و برای دست یافتن به نظم و رهایی از بی نظمی به معرفت نیازمندیم و قس علی هذا .
      با وجود اینهمه مشکلات نباید بر سر کسب حوزه های مختلف علوم استخاره نماییم و باید علت و معلول را در حیات اجتماعی بازشناسیم آنهم بسیار دقیق و درست چرا که هر قدم نادرست جامعه را برای سالها زمین گیر می کند تا جاییکه بنده معتقدم فقدان مرکز مطالعه و پژوهش و برنامه ریزی در حوزه های مختلف انتخابیه جامعه را با بحرانهای بسیاری روبرو کرده و می کند در حالیکه لازم است هر حوزه ی انتخابیه اقلا یک مرکز مطالعه و پژوهش و برنامه ریزی داشته باشد اما همچنان نماینده به شوراهای مشورتی دل می بندد و شهرها با شوراها اداره می شوند هر حوزه انتخابیه بایستی بصورت یکپارچه دارای یک مرکز مطالعه پژوهش و برنامه ریزی باشد و بدون جایگزین نمودن این ساختارها چرخ اجتماع لنگ لنگان و با آزمون و خطا حرکت خواهد کرد و قس علی هذا.
      کاش ما از نیچه تنها و تنها هنر نقادی را می آموختیم از ماکیاولی جرات بیان حقایق را و از اسپینوزا بزرگی و هیبت اخلاق را و از هگل صدای خرد شدن استخوانهایمان را در زیر چرخ تاریخ و از ژان ژاک روسو ساختارهای اجتماعی را و قس علی هذا….
      با سپاس فراوان و آرزوی توفیق برای شما کاربر گرامی

  • م.ص در تاریخ خرداد 14, 1395 گفت:

    بر مبنای مکتب پراگماتیسم که فلسفه یی امریکاییست کار مفید انچیزی ست که به انسان سود برساند یعنی عملی که در راستای جذب منفعتی صورت گیرد!!بر همین مبنا امریکایی ها در اکثریت امورات دنیایی بخاطر همین تفکر در راس هرم قرار دارند حال سوال بنده از جناب غلامی و همکیشانشان اینه که مطالعه کتب منسوخ و از رده خارج افرادی چون نتیچه که حتی از درک فلسفه زندگی عاجز بوده و به افسردگی و پوچی رسید چه فایده یی ولو دنیایی برایتان دارد؟!!احساس میکنم جناب غلامی با حمل بیرقی که علمدار افرادی چون نیچه/ماکیاولی/مارکس و مابقی تفکرات شکست خورده تاریخ و چسبیدن به اسطوره سازی و اسطوره شناسی سعی دارد خود را متعلق به این قشر افراد بداند و بشناساند ولی در عجبم به چه بهایی!!!

    • ادم در تاریخ خرداد 14, 1395 گفت:

      جناب میم صاد گرامی
      باور بفرمایید آنچه می نگارم من باب پرداختن به معرفت است و جز آن مقصودی ندارم اما آنچه شما بیان نموده اید حاوی گزاره های بسیاری است که نیاز به اثبات دارند از جمله فرموده اید مبنای پراگماتیسم سود انسانی است یا نوشته اید آمریکایی ها بخاطر این فلسفه در راس هرم قرار دارند یا نوشته اید نیچه از در ک فلسفه زندگی عاجز بود یا نیچه به افسردگی و پوچی رسید و یا نامداران معرفت در غرب تفکراتی منسوخ و از رده خارج و شکست خورده دارند یا اینکه من به اسطوره سازی و اسطوره شناسی چسپیده ام و …
      براستی در درستی آنچه بیان نموده اید تردید وجود دارد و برای اثبات آنها به دلیل کافی نیاز دارید.
      با آرزوی توفیق روز افزون برای شما کاربر گرامی

  • الف در تاریخ خرداد 14, 1395 گفت:

    ماکیاولی دو کتاب دارد شهریار و گفتار ها و متاسفانه تو ایران همه ماکیاولی رو با شهریار میشناسند
    ظاهرا شما هم فقط به ارای ماکیاولی در شهریار اشاره کردید که جدیدا حتی بعضی ها کتاب شهریار رو طنز هم میدونن و نکته دیگر هم ظرف زمان و مکانی در نوشتن شهریار و موقعیت خاص ایتالیای اون دوران رو هم دید
    بهتره برای فهم دقیق ماکیاولی روی گفتار ها بیشتر تمرکز کرد تا شهریار