ج 31 فروردین 1403 ساعت 18:12

حرفهای تکراری …/ سوژین

حرفهای تکراری …/ سوژین

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : سرم درد می گیرد از اینکه همه چیز بازی شده است .بچه ها در بازی با نهایت صداقت خود نقش بازی می کنند .اما این بازی ها متفاوت است .این بازی ها جنسش جور دیگری است بازی با خود آدمها هم نیست بازی با باور آدمهاست. شهر در یک […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : سرم درد می گیرد از اینکه همه چیز بازی شده است .بچه ها در بازی با نهایت صداقت خود نقش بازی می کنند .اما این بازی ها متفاوت است .این بازی ها جنسش جور دیگری است بازی با خود آدمها هم نیست بازی با باور آدمهاست.حرفهای تکراری

شهر در یک خواب فرورفته است .نه ..نه… مگر خفتگان را این فریادها بیدار نمی کند؟شاید داستان چیزی دیگر باشد. حکایتی از نوع به خواب زدن باشد ..کاش خواب دیدن بود بیدار که می شدی همه چیز تمام می شد.

پسرم کم با خودت حرف بزن .آخرش دیوانه خواهی شد.من نمی دانم چرا شبها تازه سر حرف زدنت باز می شود،آنهم با خودت؟ این همه دوست تو کجا هستند آخر؟ وقتی که همه حرفهایت را در اتاق تاریک برای خودت تکرار می کنی ؟

خوب خیلی چیزها را نباید بیرون برای کسی تکرار کنی. حتی نباید یک بار هم ازشون صحبت کنی. وقتی بیان کردی آنوقت سر از جاهایی در خواهی آورد که همه می گویند. خوب نیست .تازه مگر این دوستها چقدر حرفهای من را خواهند فهمید.

مادر گاهی فهمیدن درد مشترک می خواهد نه زبان مشترک.

خوب مگر خودت بارها این حرفها را به خودت نگفتی دیگر چرا تکرارمی کنی؟؟

می خواهم هیچ وقت این حرفها را فراموش نکنم. و تکرارشون می کنم تا خودم هم هر روز بیشتر از قبل باورشان داشته باشم.جوری شده است که به جای مواظبت از کفشهایمان بیشتر باید نگران باور هایمان باشیم تا دزدیده نشوند.

که بعد از گفتن آنها چه اتفاقی بیافتد؟ مگر تو نمی بینی آن بیرون همه چیز فرق دارد؟یک رنگ یک روز خوشایند است چون عده ای دوستش دارند روز دیگر نبایدحتی اسمش را هم ببری چرا که همان عده نظرشان عوض شده است…و حکایت غریبی ماست و تنهایی تو.

هیچ کس از تنهایی نمی میرد مادر من ، هیچ کس از تکرار حرف تکراری نمی میرد.از نبودن است که مرگ فرا می رسد.

در سکوت خیلی اوقات می میریم و کسی هم برایمان قطره اشکی نمی ریزد .

ولی من می دانم این شبها این بیداری ها این تکرارها تو را دیوانه خواهند کرد.بخواب پسرم آرامش در خواب است.

و مادرم را نگاه می کنم.در دلم می پرسم کدام آرامش؟مگر در جایی که همه چیز حراج می شود آرامشی هم هست در جایی که همه چیز معامله است فقط باید حواست باشد حرفهایت فروختنی نباشند.

پرده را کنار می زنم .یک ،دو، …ده و…اینها لامپ خانه هایشان روشن است. یعنی اینها هم بی خواب هستند از نوع بی خوابی من؟

چشمهایم را می بندم و به فردا فکر می کنم و امروز فرداست کاش دیشب به امروز فکر نمی کردم .همه چیز تمام شد.این بار هم یک بازی با افراد دیگری با سبک دیگری و کنار خیابان بچه ای که آدامس در دستهایش است می خری؟؟آقا آدامس بخر…آدامس موزی بخر ..و نگاهش می کنم و یک بسته آدامس می خرم.
شما گریه می کنید ؟

آره مگه چی شده؟

اخه مگه آدمهای پولدار هم گریه می کنند؟

کی میگه من پولدارم؟

اخه کت و شلوراتون خیلی قشنگه.

همه گریه می کنند .هر کسی وقتی ببیند هیچ چیز سرجایش نیست گریه هم می کند ؟

یعنی چی؟

یعنی اینکه الان تو باید تو مدرسه باشی و من هم …

و شما هم چی؟؟

منم سرکارم؟

مگه بیکار شدین؟اخراجتون کردن

آره .

چرا؟

چون حرف می زدم .

خوب چرا حرف می زدین همه از خداشونه کار داشته باشند خوب حرف نمی زدین تا می رفتین خونه.اونجا برا خانمتون حرفدمی زدین .حالا چی گفتین؟

چیزی نگفتم فقط بلند بلند فکر کردم….

کاش فکر نمی کردین اون وقت الان کار داشتین.اصلا خوب نیست آدم زیاد فکر کنه این رو همیشه مادر بزرگم بهم می گفت.
و آن پسر رفت تا آدامس هایش را بفروشد و من هم سوار ماشین می شوم تا به خانه برگردم منتظرم شب بشود و در اتاقم با خودم حرف بزنم حرفهای تکراری …

نویسنده : سوژین 

4 پاسخ برای “حرفهای تکراری …/ سوژین

  • فرهنگی در تاریخ خرداد 9, 1395 گفت:

    وقتی مقایسه میکنی بین آن چیز وکسی که کمتر از توست دقیقا صدق خواهد کرد که هیچ کس جای خودش قرار ندارد وهمه چیز بازی است اما از جنس دیگر .
    مطلب واقعا جالبی بود از نوع طنز گونه که تمام مشکلات اجتماع را از یک زاویه ودید متفاوت نگریستن.
    صادق بودن در این برهه از زمان حکایت فراموش شده ای است در بطن تاریخ

  • حمید در تاریخ خرداد 9, 1395 گفت:

    عالی بود هم متن خوب و درام و عاشقانه بود و هم نظر رویا.ایکاش زندگی بیشتر جای عاشقانه ها بود و با آنها زندگی کنیم.

  • فرمانروا در تاریخ خرداد 9, 1395 گفت:

    متن زیبایی بودسپاسگزارم…. دقیقا حکایت قورباغه آرام پز…امیدوارم که داستانش را خوانده،دیده یا حداقل شنیده باشی…وچقدر زیبا و صادق است مرگ؟؟!!!آنجا که بساط ظالمان را صادقانه بر می چیند دوستت دارم ای مرگ برخلاف آنان که نماز می خوانند،وکارهای خوب خوب انجام می دهن اما….؟!!….بهشت را دوست دارندعاشق خدایشان هستند،به فنا پذیر بودن دنیا اذعان دارند ولی نمی خواهند بمیرند چون اگه صادق بودند در مقابل خدایشان عاشق رسیدن به معشوقشان بودند..چون میدانند در مقابل خدا و مردمان شرمنده ی دنیا و قیامت هستند پس با هر ترفندی می خواهند بمانند ولی زهی خیال باطل …. عاقبت خواهند رفت اما به خواری ……عاقبت همگی خواهیم رفت خدا کند به عزت و چه زیبا کلامی است از جانب خداوند رحمن که می فرماید((لمن الملک الیوم))امروز دسه لات در دست کیست؟؟؟وچه کسی جرات دارد حرف بزند؟؟ ای خدا ممنونم بخاطر داده ها و نداده هایت زیرا به من فهماندی که داده هایت نعمت و نداده هایت حکمت…داستانت زیبا بود اما………؟؟؟؟؟؟!!!!!!!./.

  • roya در تاریخ خرداد 8, 1395 گفت:

    خورشید آهسته آهسته طلوع میکند و پاورچین پاورچین غروب میکند، ماه سلانه سلانه شب هنگام به چشم میخوردو در میان انبوهی از ستارگان ،که در حال رقص و پایکوبی اند و به همدیگر چشمک میزنند؛می درخشد و …
    اگر خوب بنگریم متوجه میشویم که هیچ تکراری ، تکراری نیست.
    آری آری زندگی زیباست …
    زندگی ضرب زمین در ضربان دلهاست
    زندگی هندسه ساده تکرار محبت هاست…!!!
    متن زیبایی بود،مرسی?