پ 09 فروردین 1403 ساعت 18:20

دو مصاحبه با پیشکسوتان مبارزه با جهل (خانم مستوفی ، آقای لطفی)

دو مصاحبه با پیشکسوتان مبارزه با جهل (خانم مستوفی ، آقای لطفی)

به گزارش سلام پاوه : در ادامه فعالیتهای مستمر پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه در راستای معرفی چهرهای فرهنگی و هنری و … این بار در حاشیه مراسم تجلیل از پیشکسوتان و فرهنگیان پاوه با دو تن از پیشکسوتان فرهنگی دیارمان پای گفتگو نشستیم که مطالعه آن خالی از لطف نیست :  سرکار خانم شهین […]

به گزارش سلام پاوه : در ادامه فعالیتهای مستمر پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه در راستای معرفی چهرهای فرهنگی و هنری و … این بار در حاشیه مراسم تجلیل از پیشکسوتان و فرهنگیان پاوه با دو تن از پیشکسوتان فرهنگی دیارمان پای گفتگو نشستیم که مطالعه آن خالی از لطف نیست : شهین مستوفی

سرکار خانم شهین مستوفی : قبل از هرچیزی از شما متشکرم که بنده را برای گفتگو انتخاب کردید، آنهم در اینچنین روزی(بزرگداشت پیشکستوتان و بازنشستگان آموزش و پرورش شهرستان) بنده شهین مستوفی، متولد 1339 هستم و از سن پانزده سالگی یعنی از اولین سال دبیرستان، وارد دانشسرای مقدماتی شاه آباد غرب(اسلام آباد غرب امروز) در سال 1354 شدم. بعد از دوسال تحصیل در این دانشسرا، در سن 17 سالگی وارد حرفه معلمی شدم. اولین سال تدریسم را در شهر باینگان و در کنار پدر بزرگوارم، مرحوم حسن مستوفی شروع کردم. اما متاسفانه ایشان در شهریور همان سال بر اثر حادثه رانندگی که برایشان پیش آمد، در روستای چورژی بعد از بازگشت از سر کارشان، فوت کردند.

به دلیل از دست دادن ایشان، اداره آموزش و پرورش وقت شهرستان پاوه، صلاح را بر این دیدند که بنده را به شهرستان پاوه منتقل کنند واینگونه نیز شد. در دومین سال تدریسم، بنده به عنوان معلم مقطع سوم ابتدایی دبستان کوروش کبیر سابق یا همان شهدای 14 اردیبهشت به کارم ادامه دادم. بر حسب اتفاق برادر کوچکترم شهریار دانش آموز همان کلاس بود. خوشبختانه دانش آموزان دومین سال تدریسم یکی از بهترین دانش آموزانم بودند و نبوغ و استعداد خاصی داشتند، در پایان همان سال مسابقه و آزمونی در سراسر شهرستان برگزار شد که بچه های کلاس من توانستند مقام اول را کسب کنند. در سال بعد اولیای همان دانش آموزان درخواست کردند که دوباره آموزگار کلاس چهارم بچه هایشان شوم. دوباره دانش آموزانم نبوغ و تلاششان را به اثبات رساندند. باز هم رتبه اول را کسب کردند وهمین موضوع باعث دلگرمی زیادی برای شروع آموزگاری بنده بود. دانش آموزان آن سال را هیچ گاه از خاطر نخواهم برد. کسانی همچون دکتر صباح فتاحی، دکتر شهریار مستوفی، آقای اسلامی نیا، صباح جباری و …شهین مستوفی

اما بعد از آن سال دیگر کلاسها مختلط نبودند و 25 سال آینده کاری ام را در مقطع اول دبستان مشغول به تدریس شدم. دختران زیادی دانش آموزم در اولین مقطع سواد آموزی یعنی کلاس اول دبستان بودند؛ کسانی مانند دکتر ثریا حسنی، دکتر ژیلا احمدی و … جالب اینجاست که اگر همه کارمندان و معلمین سی سال خدمت می کنند، بنده 31 سال خدمت کردم، آنهم به این دلیل که در سن 17 سالگی تدریس و کارم را شروع کرده بودم.

اختلاف سنی بنده با برادرم که در سال دوم تدریسم معلمش بودم، فقط 7 سال بود! بنده همه تلاشم را برای با سواد کردن چند نسل از دانش آموزانم به کار بردم. تلاشی که به واسطه آن می توان گفت به همان دلیل مشغله های کاری، از داشتن فرزند محرومم کرد! اگرچه همه آن دانش آموزان را مانند فرزند خودم دوست داشته و میدارم اما متاسفانه به دلایل مشغله زیاد کاری و نداشتن فرصت کافی برای مراجعه به دکتر به صورت مداوم، از داشتن فرزند محروم شدم. زیرا دراینچنین شرایطی که بنده داشتم باید به صورت منظم و دقیق به دکتر مراجعه می کردم، که بنده بیشتر ترجیح می دادم به امورات دانش آموزانم و مسائل درس و مدرسه رسیدگی کنم تا اینکه یک پایم دکتر باشد و هوش و هواسم به کلاس درس! می ترسیدم دانش آموزانم از کلاس درس جا بمانند …

اما خاطره ای که از دوران کاری ام در ذهنم حک شده است را برایتان تعریف می کنم؛ یک روز برادرم شهریار نمره اش 19 و نیم شد، اما صباح فتاحی همکلاسی دیگرش 20 گرفت. برادرم خیلی ناراحت شد و بسیار رنجید. من هم به او گفتم نمره شما همان است و اتفاقا همان نیم نمره تلاش بیشتر دکتر فتاحی باعث شد که ایشان تخصصشان را بگیرند و برادرم همان پزشک عمومی باقی بمانند… انشاءا… هردوی آنان و شما عزیزان موفق و موید باشید..

جناب آقای فایق لطفی :  فایق لطفی هستم، متولد 1322 و درسال 1340 در دانشسرای شاه آباد غرب(اسلام آباد غرب) تحصیل کردم. در سال 1341 استخدام آموزش و پرورش شهرستان شدم و در سال اول فعالیتم در روانسر و سپس در دشه و سایر شهرها و روستاهای شهرستان های منطقه خدمت کردم. در سال 1355 نماینده آموزش و پرورش شهرستان ثلاث شدم و سپس مدتی سرپرست بخشداری آنجا شدم.چندی پیش که به مناسبت روز معلم به آنجا رفتم، مردم شهرستان هنوز عزت و احترام زیادی برایم قایل بودند و این از افتخارات شغل من است که بعد از سال ها و گذشت دهه ها ، هنوز خدمات و فعالیت های من در ذهن آنان ماندگار بود…فایق لطفی

ماموستا هه‌ژار می فرماید:«به کوردی ده‌ژیم به کوردی ده‌مرم/ به کوردی ده‌ده‌م وه‌لامی قه‌برم» اما بنده در جواب ایشان می گویم:«با معلمی زندگی کردم، با معلمی خواهم مرد و انشاءالله با حرفه مقدس معلمی هم در روز جزا پاسخگو خواهم بود»

از جمله فعالیت های بنده، دایر کردن و سرپرستی اولین راهنمایی شبانه روزی در شهر روانسر بود که به مدت 5 سال در آنجا خدمت کردم. البته دانش آموزان آن سال هایم یکی از بهترین و موفق ترین افراد جامعه هستند و خدا را شاکرم که اینچنین توفیقی نصیب بنده نمود که خدمتگزار مردمان اورامانات باشم. سپس مسئول کارگزینی آموزش و پرورش شهرستان پاوه به مدت 14 سال بودم که در نهایت در همین سمت هم بازنشسته شدم، خدمت در کنار رییس فرهنگ هایی چون جناب عباس آبادی، حسینی نصب، سجادی و مجردی از افتخارات من است.

بنده در سال 1373 بازنشست شده و بعد از بازنشستگی مشغول به شعر و شاعری و چاپ کتابی به نام هه‌نگ خه‌یال بوده ام.  که البته این کتاب در دو بخش فارسی و هورامی است. همچنین 50 شعر از شعرهای خیام شاعر را به هورامی برگردانده ام.

بسی شرمم آید ز ارباب فن/ به محضر ز خامی گشودم دهن

در این گلسرای گل آرای دل/ چو خاری نشستم به پای دل

در این آسمان پر از کهکشان/ ز شمعی چو جویی آخر نشان

کجا گویم آخر بود مسکنم/ به ایران سپردند جان را و تنم

سرایم بود خاک کوردان پاک/ سرها به پایش چو افتاده به خاک

به ایران زمین است تسکین من/ همین است و بوده است آیین من

خاطرات دوران خدمتم در شغل مقدس معلمی و خدمت به مردم زیاد هستند اما خاطره ای که به ذهنم می آید و ماندگار است خاطره رفتنمان به شهرستان ثلاث است، زیرا فقط 5 نفر بودیم که بنیان آموزش و پرورش شهرستان ثلاث را بنا نهادیم. کسانی مانند مرحوم نیکو و… اما وقتی به شهرستان ثلاث بعد از سال ها برگشتم دیدم که تنها کادر آموزشی ثلاث حدود 660 نفر بودند! جای بسی خوشحالی و شکرگزاری است برای این شهرستان محروم و مردمی که لیاقتشان بیش از اینهاست.

در نهایت این دعای همیشگی بنده است برای شما و همه عزیزان خواننده :

خدایا چنان کن چو نامه رسید/ تو خشنود باشی و ما روسفید

تنظیم تهیه : خانم کوثرفخری ، خبرنگار سلام پاوه

عکس : هژیر اسلام دوست

4 پاسخ برای “دو مصاحبه با پیشکسوتان مبارزه با جهل (خانم مستوفی ، آقای لطفی)

  • سعیدیانی در تاریخ اردیبهشت 26, 1395 گفت:

    از خبرنگار محترمه خانم فخری و از انتخاب موضوع جالب و سوژه ایشان تشکر میکنم.امیدوارم قدر اساتید عزیز را بیشتر درک کنیم .

  • ناشناس در تاریخ اردیبهشت 24, 1395 گفت:

    با سلام و تشکر از سایت خوب سلام پاوه که با این عزیزان از جمله معلم عزیزم مصاحبه کرده اید من مدتی است به دلیل مشکلات متاسفانه به اینترنت دسترسی نداشته ام حالا که این مصاحبه را مطالعه کردم به یاد سال 74 در دبستان دخترانه شاهد افتادم کلاس اول بودم با دختر اقای رشیدی که ریس اموزش وپرورش بود همکلاس بودیم این معلم خوب کوچکترین فرقی میانمان نمی گزاشتند که برایمان جای خوشحالی بودخیلی اخلاقهای خوب دیگر از ایشان را شاهد بودیم که اگر بخواهم انها را بنویسم خیلی طولانی میشود همان سال ما را به سالنی شلوغ بردند و انجا خانم معلممان تدریس کردند و خوب به یاد دارم که در کل استان اول شدند و همان سال معلم نمونه کشوری شدند و هفته معلم به تهران رفتند و جایزه گرفتند موقع بر گشت از تهران برای همه ما دانش اموزانش هدیه یک نوع اورده بودند که هنوز هم ان هدیه را که یک گل سر بود نگه داشته ام و برایم خیلی عزیز است این خانم خوب خیلی خلاصه حرف زده اند ایکاش همه بدانند ……

  • فرهنگی پاوه ای در تاریخ اردیبهشت 21, 1395 گفت:

    سلام و درود بر خانم مستوفی به خاطر آن همه تلاش و از خودگذشتگی.

  • شرمین انصاری در تاریخ اردیبهشت 20, 1395 گفت:

    با سلام خدمت معلم عزیزم خانم مستوفی بوسه بر دستان پر مهرت مینهم ،هر بار با دیدن شما یاد بهترین دوران کودکیم می افتم دورانی که برایمان سنگ تمام گزاشتین و چون مادری دلسوز یاورمان بودین و راه و رسم زندگی را به روش کودکانه یادمان دادین واقعا همیشه از شما سپاسگذار بوده و هستم.

پاسخ دادن به سعیدیانی لغو پاسخ