ش 01 اردیبهشت 1403 ساعت 03:14

اصالت وجود و فلسفه اسپینوزا /آدم غلامی

اصالت وجود و فلسفه اسپینوزا /آدم غلامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : از نظر نگارنده فلسفه ی باروخ اسپینوزا (1) بر اصالت وجود بنا شده است. از نظر اسپینوزا جهان بازتابی است از وجود خداوند و برای اینکه بدن انسان و فکر او با وجودش هماهنگ گردد بایستی به خودآگاهی برسد و خود آگاهی همان شناخت و معرفت است. مقصود از […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : از نظر نگارنده فلسفه ی باروخ اسپینوزا (1) بر اصالت وجود بنا شده است. از نظر اسپینوزا جهان بازتابی است از وجود خداوند و برای اینکه بدن انسان و فکر او با وجودش هماهنگ گردد بایستی به خودآگاهی برسد و خود آگاهی همان شناخت و معرفت است.آدم غلامی

مقصود از شناخت آن چیزی است که ما می دانیم و ما تنها آن چیزهایی را می دانیم که اولا در ذهن هر انسانی پذیرفته شده و یا قابل پذیرش باشند(پذیرفته شده در درون) و ثانیا مخالفتی با تجربه(واقعیت بیرونی) نداشته باشند در این صورت دانسته های ما منطبق با واقعیت بوده و درست می باشند.

آنچه که در نزد انسانها پذیرفته شده باشد بدیهی نامیده می شود و آنچه که در نزد انسانها قابل پذیرش باشد از طریق استدلال هندسی میسر می شود (از طریق بدیهیات و بهره بردن از قیاس و تشابه می توان به نتایج مشخص و درستی دست پیدا کرد). معرفت در جهت رسیدن به حقیقت و حقیقت در ذات خداوند است پس هر چه شناخت انسان و توشه ی معرفتی او افزون گردد به حقیقت مطلق نزدیکتر گشته است بنابراین آنجا که انسان از معرفت دور باشد به همان اندازه از خداوند نیز دور خواهد شد و خداوند به عنوان تنها جوهر متکی به خویش و وجودش از بدیهی ترین بدیهیات است.

 از نظر اسپینوزا وجود خداوند امری خارج از کائنات نیست بلکه کائنات خود تابشی از وجود اوست بنابراین نیازی به اثبات نخواهد داشت و هر وجودی خود مظهر خداوند است و این اصل اول در دستگاه فکری و فلسفی اسپینوزا می باشد بنابراین از نظر نگارنده همچنانکه دکارت اصل اول را در دستگاه فکری خود ، “من می اندیشم پس هستم” قرار می دهد اسپینوزا نیز اصل اول را در دستگاه فکری خویش چنین معرفی می کند: “وجود خداوند بدیهی ترین بدیهیات است”.

اسپینوزا هیچگاه این جمله را صریحا به زبان نمی آورد اما از نظر نگارنده فلسفه ی اسپینوزا از همین جا آغاز می شود و شاید به همین خاطرست که کتاب اخلاق اسپینوزا با یگانه جوهر(خداوند) آغاز و به خداوند ختم می شود.

اسپینوزا در ادامه ، اصل دومی را پایه گذاری می کند و آن این است: “معرفت برای وجود همچون تابش برای یک ستاره ی درخشان است”. این اصل را نیز چون اصل اول نمی توان به صراحت در میان آثار اسپینوزا یافت بلکه می توان آن را از لابلای نوشته های او درک نمود.

اصل سوم را در دستگاه فکری و فلسفی اسپینوزا می توان چنین تعریف نمود:”انسان در کسب معرفت بایستی از بدیهی به بدیهی برسد” به عبارت دیگر معرفت انسان از بدیهیات آغاز می شود از وجود خداوند و وجود انسان که تابشی از او و امری بدیهی و مسلم است آغاز می شود و با بهره بردن از استدلال هندسی در کشف قوانین جهان هستی تداوم می یابد. معرفت انسان از وجود او برمی خیزد و گریز ناپذیر است و بر انسان است تا روش کسب معرفت را بیاموزد.

یک انسان بایستی یک استدلال درست را بشناسد و استدلال درست آن است که میان مقدم و تالی رابطه ای محکم و ناگسستنی وجود داشته باشد بطوریکه با وجود یکی بتوان به وجود دیگری اطمینان حاصل کرد مثلا با وجود یک جزء از بدن انسان می توان نتیجه گرفت سایر اجزای بدن نیز حضور دارند چرا که معمولا تمامی اجزای بدن همواره با هم هستند و با وجود انسان فکر او نیز همراه اوست و وجود انسان ملازم و همراه اندیشیدن است و انسان با اندیشه معرفت کسب می کند و اندیشه ی درست می تواند فکر انسان را با وجودش همراه کند و اندیشه ی نادرست می تواند انسان را مسخ گرداند و پایه ی اندیشه درست حرکت از بدیهیات و استفاده از استدلال هندسی است.

با در نظر داشتن سه اصل مذکور براحتی می توان دستگاه فکری و فلسفی اسپینوزا را درک نمود. اسپینوزا در جامعه ای ظهور می کند که محاکم تفتیش عقاید برپاست و قدرت کلیسا و کنیسه بر جامعه سایه گسترده است ؛ او همچون جردانو برونو شرایط اجتماعی زمان خویش را به چالش می کشد.

در فلسفه ی اسپینوزا زندگی انسان بر پایه ی شناخت و درک هندسی او استوار می گردد و تفکیک معرفت به طبیعی و ماورای طبیعی را نادرست می یابد و شاید در نظر اسپینوزا عامل شکل گیری محاکم تفتیش عقاید در کلیسا و کنیسه و عامل اصلی ستیز و کشمکش در میان جامعه بشری معرفت ناقص و نادرست انسانهاست. (ناگفته نماند اسپینوزا در کنار معرفت تمرین و ممارست و زهد و خویشتن داری و تسلط بر نفس را نیز در نظر دارد)

سخن پایانی: می توان گفت اصل اخلاقی در دستگاه فکری اسپینوزا چنین است:”باید به خودآگاهی و شناخت دست یافت تا محاکم تفتیش عقاید برپا نگردند تا تصورات انسان بر زندگی او چیره نگردد تا وجود انسانی مسخ نگردد تا انسان به کمال خویش دست یابد”.

پایان

(1)فیلسوف مشهور هلندی که 45 سال بیشتر عمر نکرد(1632-1677میلادی). اسپینوزا هم عصر بلز پاسکال ریاضیدان و فیلسوف و فیزیکدان فرانسوی است که 39 سال بیشتر عمر نکرد(1623-1662میلادی). گفته می شود اسپینوزا در پایه گذاری دستگاه فکری خویش از “جردانو برونو”  و “دکارت” متأثر است.رنه دکارت فیلسوف و ریاضیدان و فیزیکدان عصر رنسانس(1595-1650) میلادی است و جردانو برونو کشیش و فیلسوف و کیهان شناس ایتالیایی(1548-1600میلادی) است که در محاکم تفتیش عقاید محکوم به مرگ شد.

منابع

اخلاق/باروخ اسپینوزا.

5 پاسخ برای “اصالت وجود و فلسفه اسپینوزا /آدم غلامی

  • علیمردانی در تاریخ فروردین 11, 1395 گفت:

    شما به دو نظریه اصالت وجود و وحدت وجود در متن اشاره کردید .نهایتا اسپینوزا موید کدام نظریه است

    • ناشناس در تاریخ فروردین 11, 1395 گفت:

      اسپینوزا در خداشناسی وجود انسان را از ذات لایزال انسانی می داند پس به این اعتبار وحدت وجودی است و آنجا که هستی انسان متصل به ذات باری اما متکی به خود در فهم جهان هستی است قایل به اصالت وجود است.
      ادم

      • ناشناس در تاریخ فروردین 12, 1395 گفت:

        پوزش می طلبم لطفا اصلاح بفرمایید سطر اول پاسخ را «وجود انسانی را از ذات لایزال الهی می داند»
        ادم

  • صمدی در تاریخ فروردین 11, 1395 گفت:

    با سلام خدمت کاک آدم
    خوب که چه ؟؟؟؟؟؟
    مطلبی را خواندیم بی سرو ته بی فایده نه مقدمه ای نه نتیجه ای نه بسم الله ی نه والسلامی .نه تاییدی نه تقبیحی اصلا مشخص نشد نگارنده به چه منظور نگاشته آیا صرفا نگارش متن به دلیل شناساندن نظریه بود یا جرح وتعدیل آن و اگر نگارنده در سدد تطبیق نظریه اسپینوزا با نظریه اصالت بود ه آیا نظریه اصالت خود مقبول است یا خیر صحیح است یا خیر از چه نظر و از نظر چه کسانی و چه گروه های فکری . در پایان با تشکر از کاک آدم لطفا چارچوب مقاله را فنس کشی کنید تا خواننده در درک متن دچار مشکل نشود ممنون

  • ناشناس در تاریخ فروردین 9, 1395 گفت:

    یادآوری یک نکته خالی از فایده نیست و آن اینکه از نظر اسپینوزا زمانی فعلی اخلاقی است که تحت هدایت خرد باشد و یک فعل زمانی تحت هدایت خرد است که پشتوانه معرفتی داشته باشد و زمانی پشتوانه معرفتی دارد که از ذهنی هندسی و از طریق استدلال بدست بیاید و یا از بدیهیات باشد پس در فلسفه اسپینوزا هر فعلی که تحت هدایت خرد هندسی نباشد آلوده به انگیزه های عاطفی است و ارزشمند نخواهد بود بنابراین اسپینوزا با آنها که فعل اخلاقی را برخاسته از صفاتی درونی می دانند همراه نیست.
    ادم

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ