ج 10 فروردین 1403 ساعت 00:18

تفرج و تفکری در ابیاتِ دو نامبردار /حبیب اله مستوفی     

تفرج و تفکری در ابیاتِ دو نامبردار /حبیب اله مستوفی     

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: در ادبیات کُردی نام آشنای “سرشاته “سید عبدالکریم مولوی (1221-1300ه.ق) و عبدالله سلیمان مشهور به ماموستا گوران(1321-1381ه.ق) را کثیری ازعلاقه مندان وادی فرهنگ وادب می شناسند وبا آثارآنان مأنوس ومحشورند. گوران بیست و دو سال پس از وداع مولوی با جهان مهمانِ جهان شد، اگرسید عبدالرحیم سر بر آستانِ کاخ […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: در ادبیات کُردی نام آشنای “سرشاته “سید عبدالکریم مولوی (1221-1300ه.ق) و عبدالله سلیمان مشهور به ماموستا گوران(1321-1381ه.ق) را کثیری ازعلاقه مندان وادی فرهنگ وادب می شناسند وبا آثارآنان مأنوس ومحشورند. گوران بیست و دو سال پس از وداع مولوی با جهان مهمانِ جهان شد، اگرسید عبدالرحیم سر بر آستانِ کاخ رفیع عرفان ، نازک خیالی را اوجی درخور تامل بخشید و خواننده را تحسین گوی تشبیهات زیبای خود کرد، ماموستا گوران نیز جامه نوپردازی قبل از نیما را(در ادبیات فارسی) برازنده خویش در شعر کردی نمود. جستجو در آثار این دو بزرگوار برای پرده برداری از تابلوهای دلکش و هوش ربا و در همان حال شعور افزا همیشه جهدی قرین توفیق است که هدف نوشته حاضر نیست.حبیب اله مستوفی

آنچه نگارنده را در واپسین ساعات سال 1394 و در آستانه حلول هیمنه پرشکوه نوروز و بهار 1395 به نگارش این کوتاه نوشت گماشت تنها احساس وظیفه ای بود برای شادباشی به همه و بویژه معرفت اندیشان و فرهنگ مداران دیار سرفراز هورامان.

چنانکه می دانیم سید عبدالرحیم مولوی در محاوره به لهجه جافی تکلم می نموده اما بیشتر مضامین را در قالب اشعار هورامی عرضه نموده است اما عبدالله گوران ذهن و زبان را در قامت ابیات سورانی بکار گرفته است. نکته جالب اشتراک  زیست گاه جغرافیایی هردو است یعنی سلیمانیه و همسایه اش هورامان . ماندگاری مولوی بیشتر در هورامان و ماموستا گوران در سلیمانیه بوده است. اما گوران ره آورد سفرش به هورامان را در ابیاتی زیبا فراروی ما نهاده است که به باور نگارنده این ابیات برای کسی که حتی نامی از هورامان نشنیده و تصوری از آن نداشته باشد چونان تابلویی  گویا ترجمان آفاق و انفس هورامانند.

از سوی دیگر تشبیهات زیبای استاد بی بدیل تشبیه مولوی ، بهار طبیعت بیرونی سرزمین سپند اورامان را با بهار بی خزان معنوی و درونی پیوند می بخشد و حاوی درسهای فراوان اجتماعی و اخلاقی ملموس است. ابتدا اشعار را مرور می کنیم:

وه هاره ن سه یره ن سه وزه ی دیاران

نم که وت نه دیده ش چون شه و بیداران

په ی دله ی مانیای ده رون مه لالان

سایه به سته وه خه یمه ی گولالان

بوی یه خه ی سه حه ر په ی ده ماخ دل

مانو وه نه سیم جه یب جه مین گول

چون دیوانه ی شور ئازیز نه سه ر دا

شه تاو سه ر هور گرت وه ده شتو ده ر دا

………

بدیه چون هور دان و نامو نه نگ دا

بی په روا مه دو ویش وه روی  سه نگ دا

……

مه وله وی

چندین سال پس از مولوی گوران در سفری به هورامان چنین می سراید:

کومه له شاخیک سه ختو گه رده ن که ش

ئاسمانی شینی گرتوه ته  باوه ش

سه ر پوشی لوتکه ی به فری زور سپی

به دارستان ره ش ناودلی کپی

جوگه ئاوه کان تیا قه تیس ماو

هه ر ئه رون ناکه ن پیچی شاخ ته واو

هاوارو هاژه ی که ف چرینی چه م

بو ته نیایی شه و لایه لایه ی خه م

توله ریی باریک توناوتون پشکن

ریبوار ئه خاته ئه ندیشه ی بی بن

ناو ریگا ته ق ته ق لا دی به ردی زل

که هیشتا گه ردون پی نه داوه تل

گا سه ره و ژوره گا سه ره و خواره

تالیو شیرینی دونیای ریبواره

شخصیت بخشی به پیرامون

Personification  را در ادبیات فارسی دکتر شفیعی کدکنی “تشخیص “و معلم دریاد ماندنیم دکتر کزازی “آدم گونگی” نام نهاده اند. بیت زیر از منوچهری را برای نشان دادن شخصیت بخشی به اشیا مثال می آورند که :

برلشگر زمستان نوروز نامدار

کردست رای تاختن و قصد کارزار

که این امر بعدا در آثار معاصرینی چون فروغ فرخزاد، احمد شاملو و سهراب سپهری نیز دنبال شده است. و اینک در نزد شاعران مورد نظر ما نیز به خوبی نمایان است.

در بیت نخست مولوی ( وه هاره ن سه یره ن سه وزه ی دیاران / نم که وت نه دیده ش چون شه وبیداران) سبزه را عابد و قطره شبنم را اشک چشم در درازنای شبانگاهان و هنگامه راز و نیاز با بی همتای سبحان تصور وبه تصویر می کشد.

و ماموستا گوران کوه را چون قهرمانی  دست در گردن آسمان در سرزمین هورامان توصیف می کند:

کومه له شاخیک سه ختو گه رده ن که ش

ئاسمانی شینی گرتوه ته باوه ش

فیزیک وفکر در هورامان

گوران در ادامه  راههای باریک و پرپیچ وخم ایجاد شده بر اثر رفت وآمد و تلاش کسب معیشت توسط هورامان نشینان در میان باغ ها و دره ها را به فراز و فرودهای حوزه اندیشه و تامل در مسائل و مشکلات و کامیابی و ناکامی های فکری درونی و بیرونی تشبیه می کند.

توله ریی باریک توناوتون پشکن

ریبوار ئه خاته ئه ندیشه ی بی بن

گا سه ره و ژوره  گا سه ره و خواره

تالیو شیرینی دونیای ریبواره

و این همه یعنی تاثیر جغرافیا بر تاریخ و یا ارتباط تنگاتنگ فیزیک و فکر در هورامان و تاثیر پذیری این دو مقوله از یکدیگر. که این مهم منتظر کنکاش گران متخصص و نستوه است تا با ورود جسورانه به آن کلید فروبستگی ها و درماندگی های آموخته شده را یافته و راههای شکوفایی را بگشایند. (بر این باورم که ارتباط میان فیزیک و فکر در هورامان معنا بخش بسیاری از رفتارهای اجتماعی و کنش های سیاسی و.اجتماعی ما است).

حل دغدغه ماموستا گوران سالها پیش توسط مولوی

گوران در وصف طبیعت هورامان می گوید که جویبارها اگر چه جاری می شوند اما به علت صعوبت و سختی سنگلاخ ها  راه به جایی نمی برند و یا در واقع تسلیم سختی کوهستان می شوند.

جوگه ئاوه کان تیا قه تیس ماو

هه ر ئه رون ناکه ن پیچی شاخ ته واو

اما مولوی سالها قبل از گوران خوانشی دیگر از طبیعت هورامان با استفاده از اکسیر همیشه تأثیرگذارعشق و امید دارد ودر فتوایی پر صلابت معلم وچاره گرسرگردانی جویبارهای درون وبرون می شود و چنین می سراید:

چون دیوانه ی شور ئازیز نه سه ر دا

شه تاو سه ر هور گرت وه ده شتو ده ر دا

………

بدیه چون هور دان و نامو نه نگ دا

بی په روا مه دو ویش وه روی  سه نگ دا

پیام روشن وگویاست: ای جویبارهای روان هراسناک سنگ ها نشوید وبه امید رسیدن به بیکران وبی نهایت بی توجه به ملامت ملامتگران از سنگی به سنگی سرازیر شوید و مجنون آسا نام وجاه را واگذارید وتنها به لیلی(هدف) بیندیشید. وچنین است درسی از بهاربرای نیوشندگان پیام های لطیف بزرگوارانی چون مولوی وگوران البته سید عبدالرحیم بهار راهمیشه آکاهی بخش می داند چنانکه درجایی دیگر ندا سر می دهد که:

دله واده ی سوبح نه و وه هارانه ن

وه خت ئاگاهی ده رده دارانه ن

وکلام آخر……جارچیان نوروز گوارای تمامی ملت بزرگ ایران زمین و بویژه باشندگان سخت کوش هورامان باد که در مسير دوران اگرجه ازصعوبت جغرافيا تاثیر پذیرفته اند اما هراسي به دل راه نداده اند بلكه با استفاده از آن تاريخي پر افتخار-البته قابل نقد- را رقم زده اند.

به لی جارچیان نه وروز جار مه دان

جاری پادشای نه و وه هار مه دان

پادشای وه هار واده ی وه ختشه ن

به ته عجیل مه یو ئامای جه ختشه ن

ئینتیزاری توم بادی سه بوک سه یر

ئه حوالی په ریم باوه ری به خه یر   ( سه یدی)

6 پاسخ برای “تفرج و تفکری در ابیاتِ دو نامبردار /حبیب اله مستوفی     

  • فرهنگی در تاریخ فروردین 2, 1395 گفت:

    سپاس جه اغه مستوفی

    • دانیال در تاریخ فروردین 5, 1395 گفت:

      با سلام خدمت اساتید
      راستش را بخواهید چیزه قابل تقدیری نیافتم .خدارا سر شاهد میگیرم قصدم بی ادبی نیست اما انچنان مقاله ای عرضه نشده که به به و چه چه داشته باشد . یک بار دیگر بدون پیش برداشت موافق نوشته را بخوانید . از علامت های نگارشی به طور صحیحی استفاده نشده که امیدوارم دقت شود .از کلماتی استفاده شده که به گوش اشنا نیستند همچون (بویژه باشندگان سخت کوش هورامان باد) یا (صعوبت جغرافیا) یا ( عبدالله گوران ذهن و زبان را در قامت ابیات سورانی بکار گرفته است) ( هراسناک ) به نظر من زیبایی کلام در رسایی و ساده گی آن است .یا حداقل اگر قرار است متکلف بنویسیم تکلفی زیبا نه تکلفی زورکی من براوردی .

  • ناشناس در تاریخ فروردین 2, 1395 گفت:

    دستت درد نکند استاد سخن استفاده بردیم

  • یار شاطر در تاریخ فروردین 1, 1395 گفت:

    سیر وگردش در آثار این دو شاعر کرد(سید عبدالکریم مولوی و عبدالله سلیمان مشهور به ماموستا گوران )توسط استادفن و سخن بسیار خوب به رشته تحریر در آمده است نکته جالب تر اینکه مولوی به زبان جافی تکلم می کرده ولی اشعار آن به زبان هورامی است نیاز به تحقیق وتفسیر بیشتری دارد.
    انچه از این مطلب زیبا درک وتصور می شودتجسم بهار وتغییرات حاصل از جغرافیای طبیعی آن است واین تغییرات بزرگترین معلم بشریت می باشد تا زمانی که منش وبینش انسانی تغییر پیدا نکند وبه قول سهراب سپهری:(( فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.))
    زندگی هم دچا روزمرگی خواهد شد چرا که این راه های پر پیچ وخم زندگی وتشبیه آن به فیزیک فکر اندیشه ناشی از این هم تغییر است که مثل فصل بهار نوآرایی طبیعت رنگ وبویی دیگری را در بر دارد.
    چنان که حضرت مولانا می فرماید:
    جمله در تغییر وسیر وسرمدی است
    ذره ها پیوسته شد با ذره ها
    تا پدید آمد همه ارض و سماء
    تا که ما آن جمله را بشناختیم

  • ناشناس در تاریخ فروردین 1, 1395 گفت:

    دست مریزاد بسیار عالی بود چکیده و پیامش عالیتر موفق باشید

  • ناشناس در تاریخ فروردین 1, 1395 گفت:

    عالی

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ