تقابل صورتهاي اشاري و تمايز معنايي جايگاه در زبان هورامي
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : پرسش اصلی در این جستار، آن است که نشان دهد: تفاوت بنیادی سه اصطلاح زیر در زبان هورامی چیست و تقابل صورتهاي اشاري چه تمايز معنايي در زبان هورامي ایجاد میکنند؟ pawᵭasava awᵭasavaĉ awᵭasava 1) pawᵭasava: ĉnȃrêw inȃ pawᵭasava 2) ĉawᵭasava: ĉnȃrêw inȃ ĉawᵭasava 3) awᵭasava: ĉnȃrêw inȃ awᵭasava […]
- ۲۶ بهمن ۱۳۹۴
- کد خبر 29538
- 2 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : پرسش اصلی در این جستار، آن است که نشان دهد: تفاوت بنیادی سه اصطلاح زیر در زبان هورامی چیست و تقابل صورتهاي اشاري چه تمايز معنايي در زبان هورامي ایجاد میکنند؟
pawᵭasava awᵭasavaĉ awᵭasava
1) pawᵭasava: ĉnȃrêw inȃ pawᵭasava
2) ĉawᵭasava: ĉnȃrêw inȃ ĉawᵭasava
3) awᵭasava: ĉnȃrêw inȃ awᵭasava
قبل از هر چیز لازم است که عنوان گردد؛ پرسش مذکور عنوان پستی بود که دوست فرهیخته و ادیبمان آقای عبدا… حبیبی در وبلاگ واران به تاریخ شنبه 27 خرداد1391 در صدد پاسخگویی خوانندگان از آن بود. هر چند که متاسفانه پاسخی در خور دریافت نگردید. در اینجا هم قبل از پرداخت بحث اصلی، لازم است معانی اصطلاحات مورد بحث و دیگر اصطلاحاتی چند از این دست و در این حوزة معنایی، جهت آن دسته از خوانندگان عزیز که به زبان مورد بحث آشنا نبوده یا آن دسته از خوانندگان هورامی زبانی که اصطلاحات مذکور را بدون واهمه و اغلب اوقات بجای همدیگر بکار میبرند؛ روشن گردد.
- این دست (iᵭas) آن دست (awᵭas)
- از این دست (piᵭas, piᵭasana) از آن دست (awᵭas, awᵭasana)
- به این دست (iᵭas) به آن دست (ĉawᵭas، ĉawᵭasawa، awᵭasĉ)
همانطور که مشاهده میگردد با تغییر موقعیت گوینده و مخاطب، وضعیت بکار بردن اصطلاحات فوق هم با اضافه شدن پسوند یا پیشوند مکانیاب[1] تغییر کرده و در واقع این، همان لطافت و کاربرد هنرمندانة زبان هورامی بنا به مقتضیات جغرافیایی آن میباشد. جهت بيان وضعيت êᵭ (اين)، ȃᵭ (آن) و در همين راستا در زبان هورامي ina، naȃ و ûnaهم وجود دارند. همانطوري كه اُگريدي مي گويد[2]: عوامل كاربرد شناسي مربوط به تعبير و تفسير جمله ميتواند شامل دانش ما از بافتي كه در آن جمله ادا ميشود، از جمله محيط فيزيكي يا وضعيت شود. همه زبانها داراي صورتهايي هستند كه كاربرد و تعبير و تفسير آنها بستگي به جايگاه گوينده و/ يا شنونده در وضعيت خاصي دارد. [ البته لازم به ذكر است که در زبان هورامي علاوه بر موارد مذكور حتي وضعيت فيزيكي مخاطب و اينكه امر مورد بحث ساكن يا متحرك باشد، در تفسير معنايي گفتگوي مورد اشاره تأثير به سزايي دارد]. واژههايي بسان اين، اينجا (نزديك گوينده) در مقابل آن و آنجا (نزديك شنونده يا دور از گوينده) نمونهاي از اين صورتها هستند كه صورتهاي اشاري مكاني ناميده ميشوند. وي در ادامه خاطر نشان ميكند: زبان انگليسي در بيان تقابلهاي صورتهاي اشاري داراي تمايزي دوگانه است. اما بسياري از زبانها داراي دستگاهي سه گانه هستند كه ممكن است (بسته به آن زبان) نسبت به فاصله از گويشور، مخاطب و يا هر دو حساس باشد.
جدول زبانهاي داراي تمايز سه گانه در صورتهاي اشاري (به نقل از منبع مذكور)
زبان | اين | آن | آن در آنجا |
اسپانيايي | este | ese | aquel |
ژاپني | Kono | sono | ano |
كرهاي | i | ku | ce |
پالائوا | tia | tilecha | se |
تركي | /bu/ | /Su/ | /o/ |
با مقايسهاي گذار مشاهده ميشود در زبان هورامي چنين تمايزي داراي پنج وجه بصورت زير و حتي در برخي موارد بيشتر هم ميباشد:
زبان | اين | اين (نزديكتر) | آن | آن در آنجا | آن در آنجا (كمي دورتر) |
هورامي | êď | Ina | ȃď | ȃna | ûna |
همانطور که بر میآید، تفاوت این سه اصطلاح به جایگاه کاربرد و به نوعی جغرافیای کاربردشان بر میگردد. توضیح اینکه بجز آیتم فاصله که این ور و آن ور است؛ اختلاف ارتفاع جغرافیایی نیز در این امر دخیل میباشد. بیشتر برای مناطق کوهستانی و جایی که دره های v شکل باشد، بصورت ذیل کاربرد دارند:
- اگر کار و عملی که به آن اشاره میشود، حرکتی در آن باشد، « pawᵭasana » بکار میرود.lȋhôn « pawᵭasana » mȋlô . (لهون از آن دست میرود. اشاره به دورتر از گوینده)، یعنی نمیتوان گفت: lȋhon ĉawᵭasava/ ĉawᵭasana mȋlô!! یا همچنین میتوان گفت: lȋhôn awᵭasana mȋlô!!. (از نظر دستوری درست اما فاقد کاربرد میباشد).
- برای شئی ساکن (بدون تحرک و بیشتر برای غیر جانداران) می توان از هر سه واژه استفاده کرد.
1) pawᵭasava: ĉnȃrêw inȃ pawᵭasava
2) ĉawᵭasava: ĉnȃrêw inȃ ĉawᵭasava
3) awᵭasava: ĉnȃrêw inȃ awᵭasava
در این حالت، اگر فعل یا کردار مورد بحث دارای حرکت باشد، بیشتر «pawᵭas» به همراه پسوند «نه» بکار میرود: ȃnȃ lȋhôn ȃmȃ pawᵭasana . در چنین حالاتی حتی نمیتوان pawᵭasva بکار برد، یعنی با پسوند «وه». اما اگر بیحرکت باشد، بیشتر ĉawᵭas بکار برده میشود: awᵭasavaĉȃnȃ یا awᵭasava niŝtanaraĉ. در حالیکه در این حالت هم، نمیتوان گفت: pawᵭasva niŝtanara .
awᵭas wřȃn : آندست ورا است. (روستای ورا)
awᵭas wřȃn : آندست ویران شده است. (ریزش کرده است).
می توان حالت اول را با «ĉawᵭas» نیز بکار برد، اما برای حالت دوم هر چند از نظر نگارشی درست میباشد اما از نظر معنایی فاقد کاربرد میباشد. (توجه به این نکته مهم و از نظر زبان شناسی کاربردی حائز اهمیت فراوانی است).
Yô piᵭasna o Yô pawᵭasna : (یکی از این دست و یکی از آن دست). دارای کاربرد
Yô iᵭasna o Yô awᵭasna: (دارای همان معنا). بندرت کاربرد
Yô ĉiᵭasna o Yô ĉawᵭasna: (دارای همان معنا). اصلاً بکار برده نمیشود. در حالیکه اگر ریشه به همان صورت، باشد، اما پسوند عوض شود، دارای معنا و کاربرد هم هست: Yô ĉiᵭasva o Yô ĉawᵭaswa. با کمی اختلاف معنا: (یکی این دست، یکی آن دست).
- با پیشوند بکار رفته در هر یک از کلمات نامبرده یا پیشوندی که با هر کدام از این کلمات می آید، معنای آنها تفاوت پیدا میکند:
الف) i «das» . aw «das». در ترکیب و تلفظ محلی «ᵭas»
ب) iĉ «das». awĉ «das»
ج) pi «das». paw «das»
در هنگام ترکیب با پسوند، هم کاربرد و طرز عملکرد آنها تفاوت مییابد:
الف) ئی «das». ئةو «das»ۀنه
ب) چی «das». چۀو «das»ۀوه
ج) پی «das». پۀو «das»ۀنه
4) چنین بنظر میرسد که مورد ج یعنی (پی «das». پۀو «das») حالت میانه دوتای قبلی است. یعنی حالت الف و ب بصورت ویژه و منفرد بکار میروند، در حالیکه فرم ج با هر دو حالت بکار می رود. (البته با کمی احتیاط، نه در تمام موارد).
5) جهت این مدخل مثالهای فراوانی در زبان و ادب هورامان وجود دارد، اما به جهت آنکه بحث بیشتر از این طولانی و خسته کننده نشده و خواننده هم حوصله پیگیری بحث را داشته باشد، مبحث فوق در اینجا بسته خواهد شد. ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست: جهت این دسته اصطلاحات و امثالهم که نمونه آنها در زبان هورامی به وفور میباشند، به نوع کار و عملی که از آنها میخواهیم، بکارگیری آن هم فرق میکند و ربطی به لهجه نداشته و جزو ساختارهای ریشه دار زبان هورامی میباشند.
مثلاً گفته میشود: mȃngaŝawa ŝô£aŝ dȃbêwa iᵭas. (مهتاب شعلهاش (نورش) را به این دست (تابانده بود) داده بود)
نمیشود گفت: mȃngaŝawa ŝô£aŝ dȃbêwa ĉiᵭasیا mȃngaŝawa ŝô£aŝ dȃbêwa piᵭas در حالیکه نمیتوان گفت: mȃngaŝawa ĉawᵭasva/ ĉawᵭasva trifaŝ ay
در حالیکه ظاهر جمله بنظر درست میآید و از نظر نگارشی دستور زبان هورامی هیچ مشکلی ندارد؛ در حالیکه از نظر معنایی بعید بنظر میرسد (فاصله دور از زمین). چون جهت فاصله ماه تا زمین مفهوم (چی «das». چۀو «das» یا ئی «das». ئۀو «das») فاقد وجاهت معنایی میباشد.
معرفها تنها عنصري نيستند كه كاربرد، تعبير و تفسيرشان مستلزم اشاره به مشخصههاي وضعيت است. به عنوان مثال تقابل صورتهاي اشاري در درك افعالي چون راه رفتن در زبان هورامي به وفور استفاده شده و حائز اهميت فراواني است. بعنوان نمونه: با توجه به جغرافياي منطقه، اختلاف ارتفاع در خیلی از افعال هورامی وارد شده و کاربرد میيابند:
در زبان فارسی (و چه بسا بيشتر زبانهاي ديگر هم) برای مخاطب قرار دادن فردی جهت راه رفتن تنها یک حالت وجود دارد: راه بیا (حالتی مثل: راه بیافت). اما در زبان هورامی با توجه به اینکه گوینده دارای چه اختلاف ارتفاعی نسبت به مخاطب باشد؛ سه حالت پیش می آید. (در یک سطح شیبدار، مثلاً دامنه کوه مد نظر باشد)
گوینده ارتفاع بیشتری نسبت به مخاطب داشته باشد: bô řȃwr یا bô řȃwhôr به معني: راه بيافت به طرف بالا
گوینده ارتفاع کمتری نسبت به مخاطب داشته باشد: bô řȃra به معني راه بيافت به طرف پايين گوینده و مخاطب هم سطح باشند. (روی یک سطح مسطح): bô řȃna به معني راه بيافت. از بعد ديگر خاصيت زاتي زبان هورامي بگونهاي است كه توانايي تشخيص مكان و جهت جغرافيايي در جمله گوينده واضح و مشخص است. مخاطب كنار ماست: kôgana mȋli (از كدام طرف ميروي: ترجمهاي ناقص!!). مخاطب از ما دور است؛ مثلاً از راه تلفن: kôgana maydȇ (از كدام طرف ميآييد). خاصيت خود فعل و پسوند «نه» كه به آخر فعل مي چسپد، بازگو كننده سمت و سو و جهتي است كه گوينده در نظر داشته و براي مخاطب هم روشن است. روشن است كه فرد مي گويد از كدام سمت، سو، جهت، طرف مي آيد و نيازي به به كار بردن اين كلمات اخير را ندارد. تازه به كار بردن اين كلمات هم معني تمام و كمال گوينده و مخاطب را افده نمي كند. بطور مثال اگر متكلم در نودشه بوده و مخاطب در مريوان باشد (ارتباط از راه تلفن) و متكلم به فرد مورد نظر بگويد kôgana maydȇ ؛ مشخص است كه منظور از يكي از طرق زير است: مريوان – نودشه. مريوان – هورامان – نودشه. و يا مريوان- سنندج و در نهايت نودشه.
مواردي از اين دست بيش از پيش بر فرضيه ساپير- ورف كه ميگويد؛ زبان بر اساس نياز به انطباق با محيطهاي مادي و فرهنگي شكل ميگيرد و ما طبيعت را آنگونه ميبينيم كه زبان مادريامان (كه آن هم نشأت گرفته از جغرافياي پيرامون است) معين كرده است. (نقل به حافظه)
ajyôm: فكر ميكنم. تصورم اين است
marajyôm: فكر نكنم. فكر نمي كنم. تصورم اين نيست. اين كلمه به تنهايي نشان مي دهد كه اين زبان چنان توانايي را داراست كه چند كلمه را با هم تركيب كرده و يك كلمه با همان معني و مفهوم را بسازد. از زيباترين و نادرترين زبانهاست.
متاسفانه در اين موارد و خیلی از موارد دیگر فرد بدون تفکر درباره ساختار زبان مورد بحث از ساختار وارداتي زبان فارسي يا سوراني استفاده كرده و با تعميم آن به زبان هورامي ضربات سختي را بر پيكره زبان وارد ميكند. در همين جمله مثلا” از حروف «س» و «ز» بجای همدیگر استفاده کرده و در جواب این کار خیلی ساده اظهار میدارد که حروف مذکور بجای همدیگر بکار میروند. در حالیکه طبق نمونه ساده زیر از دهها مثال موجود، تفاوت چشمگير آن فرسنگها فاصله است:
lȋhôn hôrsawa: لهون برخاست
lȋhôn hôrzawa: لهون برخیز (فعل امر). تفاوت آشکار و محرز میباشد.
خصوصیات ممیزه در زبان هورامی با اضافه کردن پسوندهای ŝana, pôna, pwa, pôra و نیز پیشوندهای hôr, ara, awa, anaو موارد دیگر از این دست را به فرصت دیگر موکول میکنیم.
کورش امینی نودشه
Amini.koorosh@yahoo.com
(این جستار در دو هفته نامة دیار کهن، سال ششم، شمارة 95 چاپ و منتشر شده است)
منابع:
[1] . ويليام اُگريدي، مايكل دابروولسكي، مارك آرُنف؛ درآمدي بر زبانشناسي معاصر، ترجمه علي درزي، انتشارات سمت، تهران، چاپ پنجم، 1391
[1] . برای اولین بار و توسط اینجانب پیشنهاد میگردد.
[2] . ويليام اُگريدي، مايكل دابروولسكي، مارك آرُنف؛ درآمدي بر زبانشناسي معاصر، ترجمه علي درزي، انتشارات سمت، تهران، چاپ پنجم، 1391ص 306
سه لام ، ده س وهش سهربهرز و بهرقهرار بی
علمي و در خور تامل است.