ج 10 فروردین 1403 ساعت 12:23

راهی که انتخاب کردم ،در گفتگو با دکتر جهانگیر ولدبیگی

راهی که انتخاب کردم ،در گفتگو با دکتر جهانگیر ولدبیگی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : موفقیت چیست؟انسان های موفق منطقه و دیارمان چه کسانی هستند؟آیا ما هم می توانیم مانند آنان موفق باشیم؟چرا یک نفر، در اوراماناتِ ما چهره ای ماندگار می شود؟ رازهای زندگی این افراد را با هم بخوانیم.رازهایی که در پرسش و پاسخ با این افراد یا نزدیکانشان برای شما گردآوری […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : موفقیت چیست؟انسان های موفق منطقه و دیارمان چه کسانی هستند؟آیا ما هم می توانیم مانند آنان موفق باشیم؟چرا یک نفر، در اوراماناتِ ما چهره ای ماندگار می شود؟ رازهای زندگی این افراد را با هم بخوانیم.رازهایی که در پرسش و پاسخ با این افراد یا نزدیکانشان برای شما گردآوری کرده ایم. پاسخ این سوالات و هزاران اما و اگر راز موفقیت آدم های اطرافمان را با مطالعه زندگی شان بهتر درک خواهیم کرد.

در گفتگوها و زندگی نامه های پیشین سایت سلام پاوه با برخی از این چهره ها آشنا شده ایم؛ بر طبق همین روال نیز، زندگینامه افراد نامدار و موفقی که در دیارمان زیسته اند و یا اکنون هم در قید حیات هستند، را با هم مطالعه خواهیم کرد. مصاحبه پیش رو نیز گفتگو با یکی از همین چهره های موفق و سرشناس دیارمان است. خواندن این مصاحبه را به شما توصیه می کنیم، بخصوص برای کسانی که دستی به قلم دارند، زیرا این مصاحبه با یک نویسنده موفق از روستای نوریاب است.دکتر جهانگیر ولدبیگی

فردی که در نوجوانی به هدفی علاقمند شده و از همان اوان جوانی برای رسیدن به هدفش تمام سعی و کوشش خویش را به کار گرفته است. وی با وجود قبولی در رشته ای خوب در دانشگاهی معتبر، راه و روش زندگی خویش را به گونه ای تغییر دادند که تحسین همگان و از جمله نویسندگان و فرهیختگان منطقه و اهل سنت کشورمان را برانگیخته اند.

شرح زندگی ایشان را از زبان خودشان مطالعه کنیم:

1. خودتان را چگونه برای مخاطبان ما معرفی می کنید؟(بیشتر کدام زمینه کاری خودتان را دوست دارید و علاقمندید که دیگران شما را اینگونه بشناسند؛ مفسر، محقق، نویسنده، استاد دانشگاه و …)

قبل از هر چیز عرض سلام و ادب دارم خدمت شما بزرگواران و دست اندرکاران “پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه”. از اینکه بزرگواری فرمودید و دوباره به این میدان برگشتید بسیار خرسند و خوشحالم. من بارها گفته ام که میدان قلم میدانی بسیار پر زحمت است و بزرگ مردان و زنانی را می طلبد که عشق آنها را به سوی آن سوق داده و نه احساسات و کف زدن دیگران و شما این را ثابت کردید. همیشه موفق و مؤید باشید.

و اما بنده جهانگیر ولدبیگی فرزند محمد متولد بهار 1352 روستای نوریاب از توابع شهرستان پاوه هستم. دوران تحصیلات اولیه را در این روستا و شهر پاوه تا سال 1368 گذراندم و پس از پذیرش در رشته مهندسی تغذیه دانشگاه اصفهان و با توجه به آشنایی که با بیداری اسلامی پیدا کردم و به تحصیل در علوم اسلامی علاقه مند شدم از آن انصراف داده و قصد ورود به حوزه های علمیه سنتی را داشتم که با ممانعت خانواده روبرو شدم و در نتیجه قرار را بر ورود به تربیت معلم اشرفی اصفهانی کرمانشاه و تحصیل در رشته “عربی دینی قرآن”(73-71) ترجیح دادم و در سال 1371رسما وارد آموزش و پرورش شدم و در بدنه این سازمان تحصیلات کارشناسی را در رشته ادبیات عرب، دانشگاه کردستان(78-75) و ارشد(82-80) و دکتری(91-88) را در رشته الهیات گرایش “علوم قرآن و حدیث” به پایان رسانیدم و اکنون در “دانشگاه فرهنگیان پردیس شهید مدرس سنندج” به صورت تمام وقت و در دانشگاه های دیگر دولتی و غیر دولتی در سطح شهر سنندج به صورت پاره وقت مشغول به تدریس در رشته تخصصی خود هستم.

به تدریس عشق می ورزم و آن را با هیچ چیز دنیایی عوض نمی کنم. و دوست دارم تا زمانی که رمقی در جان است از کلاس و تخته به دور نباشم. شاید این اغراق آمیز باشد و بسیاری از دوستان آن را نپذیرند که به وقت تدریس همه غم ها و دردهای دنیایی که کسی را گریزی از آنها نیست فراموش می کنم. برخی از دوستان دو چیز را در این زمینه با هم قاطی می کنند و آن مسئله تدریس با مسئله وضعیت معیشتی فرهنگیان است که من دوست دارم این دو را در دو فایل جداگانه ببینم هر چند منکر تأثیر و تأثر آنها از یکدیگر نیستم. اما این اعتقادی است که به آن رسیده ام که کسی می تواند در میدان تدریس لذت ببرد و در نتیجه به دیگران لذت منتقل کند که با عشق در این میدان حاضر شده باشد. و این توصیه بنده به دانشجو معلمهای عزیزی بوده و هست که در دانشگاه فرهنگیان در خدمتشان هستیم.

این که فرمودید دوست دارید با چه عنوانی شما را بشناسند باید عرض کنم که هرگز در پی عناوین نبوده ام و دوستان بنده بر این امر خوب واقفند. من کوچک تر از آن دکتر جهانگیر ولدبیگیهستم که با عناوین ذکر شده شناخته شوم و این حرف دل و اعتقاد قلبی من است و خداوند بر نهان و آشکار دلها آگاه است. از سوی دوستان با همان نام کوچک خطاب قرار گیرم دوست داشتنی تر است زیرا بیشتر احساس صمیمیت می کنم. باز هم می گویم خود را لایق چنان پیشوندهایی نمی دانم و اصلا خود را در آن وادی نمی بینم.

2. از چه زمانی پی بردید که قلم توانایی دارید و می توانید در راه هدفتان به کارش بگیرید؟ آیا با چاپ اولین کتاب خود، از قلم و نگارش خودتان راضی بودید؟

این که فرمودید “قلم توانا” نظر لطف شماست. بنده تاکنون به این مهم نرسیده ام که قلم توانا دارم. هر چه هست لطف خدا و تشویق دوستان است. اما در همان دوران ابتدایی علاقه عجیبی به کتاب و مطالعه داشتم شاید تعجب کنید که بگویم در دوران ابتدایی با تعدادی از ناشران تهران ارتباط داشتم و در این سن و سال شاید در منطقه تنها کسی بوده باشم که چنین کارهایی می کردم، آن هم از طریق کتابهایی که از کتابخانه می آوردم و مطالعه می کردم. در اواسط دهه شصت در آخرین صفحات کتابها فهرستی از کتابهای چاپ شده همان ناشر با قیمت آنها درج می شد، من هم با اندک پولی که برای شکلات و تنقلات داشتم آن را داخل یک پاکت می گذاشتم و سفارش کتاب می دادم و آن را داخل همان جعبه های زرد رنگ اداره پست می انداختم و بعد از مدتی کتاب به آدرس روستا می آمد. این کار باعث شد که در سال دوم دبیرستان(سال87) بنده “هزار تومان” کتاب البته با موضوعات مختلف داشته باشم که آنها را تحویل کتابفروشی “بیان” که اکنون هم موجود است داده و به همان قیمت کتابهایی در زمینه مسایل دینی از آنها گرفتم.

از همان دوران اواسط دبیرستان مطالعه بنده شکل هدفمندی به خود گرفت و در حوزه بیداری اسلامی و علوم اسلامی وارد شد. هر کتابی را که مطالعه می کردم یادداشت برداری می کردم و اکنون هم در آرشیو، برخی از آنها را دارم. در دوره کارشناسی بدون هیچ ترسی کتابهای عربی را به دست گرفته و مطالعه می کردم و این کار ادامه داشت تا اینکه در سال 1380 کتاب وزین محمد قطب را مطالعه کرده و پس از ترجمه آن را “لا اله الا الله روح زندگی” نام گذاشتیم که مورد استقبال عجیبی قرار گرفت به طوری که اکنون چاپ چهارم آن در بازار است. بنابراین آغاز کار ترجمه بنده به همان کتاب و سال 80 بر می گردد. وقتی تشویق دوستان را در کنار علاقه خود دست به دست هم دادند کار را کم کم ادامه دادم تا امروز.

این که فرمودید از قلم خودتان در نخستین اثر چاپ شده راضی بودید یا خیر باید عرض کنم که فکر نکنم هیچ نویسنده و مترجمی از کارهای خودش به ویژه کارهای نخستینش راضی باشد. هر فردی دوست دارد بهتر از آنچه نوشته بنویسد هر چند مخاطب ممکن است هرگز به اشتباهاتی که خود نویسنده و یا مترجم در کار خود می بیند توجه نکند. جالب است یادی کنم از آن روزها، وقتی همین اثر چاپ شد به یکی از دوستان که ماموستای علوم دینی است پیشنهاد دادم که در کلاسهای درسیش از آن استفاده کند. ایشان فرمودند تو را سفارش می کنم که آبروی خودت را نبر. گفتم چرا؟ گفت من بهتر از تو می دانم که ترجمه یعنی چه. ترجمه شما دارای اشتباهات زیاد است. گفتم دوست دارم اشکالات را بفرمایید تا جبران کنم. فرمودند تا حالا مطالعه نکرده ام. عرض کردم شما که مطالعه نکرده اید چگونه می فرمایید اشتباهات زیاد در ترجمه هست. فرمود اگر مطالعه کنم آنها را پیدا می کنم…. بله دوستان. عرض کردم این وادی قلم وادی پر دردسری است و تنها عشق است که آدمی را نگه می دارد.

3. چه کسی الگو و مشوق شما برای نگاشتن بوده است؟ آیا دلیل اصلی نویسنده بودن خودتان را قلم زیبا و روان خود می دانید یا تحقیقاتی که دکتر جهانگیر ولدبیگیبرایشان زحمت فراوانی کشیده اید؟

شاید باور نکنید اگر بگویم در این زمینه هیچ الگو و راهنمایی نداشته ام اما همانطور که قبلا گفتم بسیاری از دوستان بنده مشوق ادامه کار بوده اند و در این زمینه نباید تشویقها و صبر و تحمل همسر گرامی و فرزندان عزیزم را نادیده بگیرم. اگر اصطلاح نویسنده یا مترجم برای بنده صادق باشد دلیل آن را زحمتهای شبانه روزی خود می بینم و تلاش مضاعف و خستگی ناپذیری که ساعتها در کنار قلم و کاغذ و امروزه در کنار لب تاپ می گذرانم. البته همه اینها یک پیش مقدمه دارند و آن لطف و فضل خدا.

4. کدام اثر خود را بیشتر دوست دارید و جایگاه ویژه ای نزد شما دارد؟

ببینید آثار هر هنرمند و نویسنده و… برای او مثل بچه هایش می ماند کسی نمی تواند بین فرزندانش فرقی قایل باشد اما این هم یک اصل است که در میان آثار برخی خوشایند تر یا بهتر بگویم برخی خاطرات بهتری نسبت به برخی دیگر دارند. اگر بخواهم در میان آثار ترجمه به این موضوع اشاره کنم اثر محمد غزالی مصری است که ما آن را دو بار با دو عنوان چاپ کردیم یکی با نام “چگونگی ذکر و دعای پیامبر” که چند سال پیش بود و اخیرا با نام “بیست و چهار ساعت با پیامبر(ص)” که کتابی است بسیار جذاب. بارها و بارها آن را مطالعه کرده ام و باز هم دوست دارم مطالعه کنم و توصیه این حقیر این است که دوست داران کتاب مطالعه آن را در برنامه خود بگنجانند. این کتاب در کتابفروشی های پاوه نیز موجود است. و در میان تألیفات باید عرض کنم که کتاب “اصول دعوت از دیدگاه قرآن و سنت” که در سال 87 به چاپ رسید یکی از آثار ماندگار است. البته بنده مدتی است که شروع به تألیف کرده ام و مثل گذشته علاقه ای به ترجمه ندارم که آن هم دلایلی دارد که مهمترین آنها اینست که چنین فکر می کنم ما هم حرفهایی برای گفتن داریم و از دیگران کمتر نیستیم پس چرا دست به تألیف نزنیم.

5- ضمن اشاره به تعداد آثار بفرمایید اولین و آخرین کتاب شما کدام کتاب ها هستند و آیا کتاب دیگری آماده چاپ دارید؟

در زمینه تعداد آثار باید عرض کنم که تا کنون که در خدمت شما هستم بیش از 40 اثر تألیفی و ترجمه و تحقیقات در پرونده کاری اینجانب قابل ذکر هستند. اخیر اثر اینجانب ترجمه قرآن به شکل زیر نویس است که در مسیر کسب مجوز قرار دارد. در میان اهل سنت چنین کاری به این شکل برای نخستین بار است که صورت می گیرد.
قبلا عرض کردم که ترجمه اثر گرانمایه استاد محمد قطب که ما آن را “لا اله الا الله روح زندگی” نام نهادیم نخستین اثر بنده بود و آخرین اثر تألیف کتاب بسیار وزین “حدیث شناسی” است که به دانشجویان و علاقه مندان به این حوزه و طلاب علوم دینی مطالعه و مدارسه آن را توصیه می کنم.
البته یک تحقیقی در دست کار دارم و آن هم در زمینه دنیای پس از مرگ از دیدگاه قرآن است که در نیمه های کار است.

6- آیا شغل اصلی شما و مسائل دیگر شخصی و خانوادگی مانع انجام تحقیقات و نگارش کتاب های بیشتری از شما نشده اند؟(چه مقدار از اوقات خود را در هفته به انجام تحقیقات و نگارش کتاب های خود اختصاص می دهید)

متأسفانه باید بگویم که من همه چیز را فدای نوشتن کرده ام و در این زمینه باید اعتراف کنم که به خانواده خود بسیار کم لطفی کرده ام که امیدوارم مرا به بزرگی خود ببخشند. تأسفی هم که گفتم به خاطر همین کم لطفی به خانواده است. نمی دانم ولی چنین تصور می کنم که هر کسی که در وادی قلم و کاغذ و یا امور مشابه آن همچون هنر و… قرار گیرد به نحوی به خانواده خود کم لطفی می کند.
کلاسهای درسی بنده در راستای همان کارهای تحقیقی است پس نه تنها مشکلی را ایجاد نمی کنند بلکه بنده را بیشتر وادار به تفکر می کنند حتی دانشجویان را وادار می کنم که چالش هایی را برای تحقیقات بنده ایجاد کنند تا بیشتر بر آنها کار کنم و متنی که می نویسم یا به عنوان سخنرانی ارائه می دهم پخته تر باشد.
اینکه فرمودید چه مدت را در هفته مشغول کار هستید باید بگویم بیشتر اوقاتم را در این زمینه صرف می کنم و از رفت و آمدهای غیر ضروری خودداری می کنم. از بازار رفتن و… خودداری می کنم و این یکی از کم لطفی هایی است که عرض کردم. چه باید کرد ولی در این وادی خود را قرار داده ایم اما اینکه شایسته آن هستیم یا نه باید مخاطبین قضاوت کنند.
البته چنین تصور نشود که آدم خشکی هستم و به دور از اجتماع. اتفاقا خیلی به مهمانی دوستان و بودن با خویشاوندان اهمیت می دهم. عرض کردم از رفت و آمدهای غیر ضروری اجتناب می کنم از اینکه در مهمانی تا ساعتهای نصف شب بنشینم خودداری می کنم و همه دوستان بنده این طبیعت مرا می شناسند.

7- آیا برایتان پیش آمده که در انجام تحقیقی خاص یا چاپ کتابی دلسرد شده باشید؟ اگر پیش آمده چه عاملی یا عامل هایی باعث شده اند دوباره دکتر جهانگیر ولدبیگیبه سراغ همان تحقیق یا کتاب برگردید؟

انتخاب موضوع تحقیق یا انتخاب کتابی برای ترجمه گام نخست هر محققی است و این انتخاب اگر دقیق انجام شود دلسردی معنی نخواهد داشت اما اگر در چارچوبی مشخص موضوع انتخاب نشود صفحه به صفحه دلسردی به آدم رو می کند. بله بارها بوده که دلسرد شده ام اما این امر در اوایل کارهای تحقیقیم بوده ولی زمانی که به چارچوب کار آشنا شدم نه تنها دلسرد نمی شدم بلکه در زمان تالیف یا ترجمه موضوعات دیگری به ذهنم برای کارهای بعدی خطور کرده و می کند. اساسی ترین ویژگی این چارچوب شناخت نیاز مخاطبین با در نظر گرفتن توانایی فرد است. ببینید برخی از دوستان از کتابی خوششان آمده و شروع به ترجمه کرده اما بعد از چاپ از استقبال مخاطبین برخوردار نبوده اند در نتیجه دلسرد شده و از کار دست کشیده اند یا مطلبی را نوشته و یا ترجمه کرده اند ولی ناشر آن را در اولویت چاپ قرار نداده در نتیجه دلسرد شده اند اینهایی که گفتم مثالهای عینی ایی بوده و هستند که بنده بارها و بارها با آنها سر و کار داشته ام.

بنابراین نخستین وظیفه محقق یا مترجم شناخت جامعه مخاطبین و نیازهای آنها و اولویت بندی این نیازهاست.
البته عوامل دیگری هم می توانند در امر به اصطلاح شما دلسردی دخیل باشند و آن عدم شناخت توانایی خود فرد و یا ورود به حوزه ای که در تخصص او نیست. مثلا بنده در علوم دینی در زمینه فقه اسلامی تخصص ندارم روزی پیشنهاد ترجمه یک کتاب فقهی شد آن را نپذیرفتم و علت را عدم تخصص در این حوزه عنوان کردم. بله من متن عربی را می خواندم و متوجه می شدم اما چون با اصطلاحات فقهی آشنا نبودم نمی توانستم در انتقال مطالب به مخاطب موفق باشم.

نکته دیگری که نبایستی نسبت به آن بی توجه بود آگاهی بر اصول تحقیق و چارچوب آن و کار تألیف و ترجمه است. بسیاری بدون اینکه کتابی در این زمینه مطالعه کرده باشند وارد این حوزه می شوند در نتیجه دلسردی آنها بعد از مدتی امری طبیعی است.

بنابراین توصیه این حقیر این است که نخست توانایی های خود را بشناسیم و در زمینه آگاهی بر اصول تحقیق و چگونگی ترجمه و تألیف مطالعاتی داشته باشیم سپس نیازهای جامعه و اولویت بندی های آن را مد نظر داشته باشیم آن وقت وارد این حوزه بشویم تا از استعدادهایی که داریم به بهترین وجه استفاده کنیم.

8- بفرمایید موانع و مشکلات شما در چاپ کتاب هایتان، انجام تحقیقاتتان و … چه چیزهایی بوده است؟

خدا را سپاس می گویم که ویژگی ای به من داده و آن سماجت در دنبال کردن هدفی است که انتخاب کرده ام. همین ویژگی باعث شده که بیشتر موانع را در این زمینه کنار بزنم و با مشکلات پیش آمده به خوبی غالب آیم. ببینید انسان باید در مسیر تحقق هدفی که انتخاب کرده ثابت قدم باشد و اهل مبارزه باشد نمی بایستی با نه گفتن یک ناشر مثلا یا ندادن مجوز از سوی ارشاد اسلامی برای چاپ کتاب دلسرد شود باید هزاران راه نرفته را آزمایش کند. کتابی را ترجمه کرده بودیم آن را چندین بار با نامهای مختلف و از طریق ناشران مختلف برای کسب مجوز چاپ فرستادیم تا موفق به این امر شدیم.
البته نباید تجربیات چندین ساله که در ارتباط با ناشران متعدد کسب کرده ام فراموش شوم براستی این تجربیات سرمایه گرانبهایی برای بنده هستند.

9- از میان فرزندانتان یا شاگردانتان کسی را آموزش داده اید و سراغ دارید که مانند شما عاشق تحقیق و نویسندگی باشد یا اینکه شما مشوق آن شخص برای نگارش بوده باشید؟

این را باید دیگران قضاوت کنند اما از خانواده شروع کنم. در این زمینه الحمد لله توانسته ام در خانواده خود فضایی ایجاد کنم که دوستدار کتاب و مطالعه باشند. کمتر روزی هست که در خانواده بنده، کتاب مطالعه نشود. همسر و دخترم به حدی عاشق مطالعه هستند که از آن لذت می برند گاهی اوقات من به آنها غبطه می برم. در منزل ما کتاب و حتی نوشته ای چند سطری قابل احترام است. همیشه گفته ام که خداوند متعال در سوره قلم می فرماید “ن و القلم و ما یسطرون” یعنی قسم به قلم و آنچه با آن می نویسند. در این قسم مفعول مشخص نیست پس هر نوشته ای را شامل می شود. هیچ نوشته ای در منزل بنده زیر پا یا خدایی نخواسته در سطل آشغال انداخته نمی شود. من خانواده را به برنامه ریزی عادت داده ام و این را از فضل خدا و همکاری آنها می دانم.دکتر جهانگیر ولدبیگی

دوستان و همکاران بنده و حتی افراد نا آشنا بارها و بارها برای راهنمایی جهت مطالعه و تحقیق و ترجمه و حتی تألیف به بنده زنگ زده و می زنند و تا جایی که توانسته ام آنها را راهنمایی کرده ام و الحمد لله در این زمینه کار به چاپ کتابهای متعددی از جانب آنها هم رسیده است و این هم از فضل خداست. باور کنید دوست دارم که نیمه های شب در این زمینه به بنده زنگ زده شود، چرا؟ چون می دانم که هر کمکی از سوی بنده صدقه ای جاری برای دنیای پس از مرگ خودم خواهد بود پس چرا خوشحال نشوم؟ مگر نه اینکه در فرهنگ قرآنی ما این نوع کارها آثار ما تقدم و ما تأخر خواهد بود. مگر نه اینکه دنیا مزرعه آخرت است. باز هم می گویم که آنچه در توان دارم در این زمینه از ابتدای کار تا انتهای آن که چاپ اثر باشد نسبت به هر کس که خواهان راهنمایی است و این حقیر را لایق بداند کوتاهی نخواهم کرد.  انشاء الله.

10- بیشتر مخاطبان ما از فعالیت های شما در موسسات خیریه و NGO های سطح شهرستان اطلاع دارند، بیشتر برایمان از فعالیت های نوعدوستانه خود در این انجمن ها توضیح دهید(آیا فعالیت شما در همین موسسه صلاح الدین ایوبی است؟)

در سؤال قبل عرض کردم که دنیا مزرعه آخرت است، من با این دید به دنیا می نگرم. البته به قول سنندجی ها نمی خواهم جا نماز بر روی خود بکشم و خود را فردی بی گناه بنمایانم، هرگز، ولی با فهمی که از دنیای پس از مرگ دارم معتقدم که هر کار خیری می تواند صدقه ای جاریه برای فرد باشد. در سال 86 با موسسه دار الاحسان سنندج همکاری داشتم در این همکاری به این فکر افتادم که چرا در پاوه چنین کاری نکنیم. بر این اساس در سال 86 به فکر یک موسسه خیریه در پاوه افتادم و پس از دو سال فعالیت با تعدادی از دوستان موفق به کسب مجوز شدیم و “موسسه خیریه صلاح الدین ایوبی” را دایر کردیم که الحمد لله امروزه مددجویان بسیاری از اقشار دانش آموزی و دانشجویی و طلاب و… در آن بهره‌مند می شوند، هر چند کمکهای موسسات به طور کلی مسکنی است برای نیازمندان ولی چه باید کرد؛« آب دريا را اگر نتوان كشيد، هم به قدر تشنگی بايد چشيد»

در کنار این موسسه با توجه به فعالیتهای قرآنی ای که در سطح شهر سنندج داریم در سال 92 با یکی از قاریان سطح شهر به فکر دایر کردن موسسه قرآنی افتادیم که الحمد لله با نام “موسسه قرآنی ذکر” موفق به کسب مجوز شدیم و چند سالی است که فعال است.

11- چگونه زمان خود را برای انجام فعالیت های و پژوهش ها، فعالیت در موسسات، تدریس دانشگاه و … مدیریت می کنید؟(چه توصیه ای برای جوانان در مقوله مدیریت زمان دارید؟)دکتر جهانگیر ولدبیگی

یادتان هست که در جواب یکی از سوالات عرض کردم در دوران ابتدایی با برخی از ناشران تهران ارتباط داشتم. شاید باور نکنید که در همان دوره تا به امروز همیشه و برای هر کاری برنامه ریزی می کنم. نمی گویم موفق بوده ام اما به این امر عادت کرده ام. خدا می داند که مثلا برای حفظ قرآن چند صد بار برنامه نوشته ولی بارها و بارها آن را رعایت نکرده ام. یا برای امر مطالعه. بنابراین “مدیریت وقت” رمز موفقیت بزرگان بوده است و اگر ما هم بخواهیم دنباله رو آنها باشیم باید آنها را الگوی خود قرار دهیم. ببینید من معتقدم که زمان خیلی زیاد است اما مدیریت باید بشود. کسانی که زمان خود را با برنامه ریزی مدیریت نمی کنند همیشه از کم بودن زمان گله و شکایت دارند. متأسفانه جوانان ما در این زمینه بسیار کم لطف هستند. بسیاری را می بینم که تا نیمه های شب در کنار هم می نشینند و حرفهای تکراری را رد و بدل می کنند یا به فیلمهای غیر ضرروی نگاه می کنند بعدا از عدم پیشرفت و… گله و شکایت می کنند. انسان باید از خود شروع کند. برای بزرگ شدن هیچ کس منتظر دعوت نامه نباشد. بزرگ شدن حق هر فردی است حق را باید گرفت. منظور من از بزرگ شدن نزدیک شدن به خداست. ببینید عمر انسان محدود است تا به خود می آیی می بینی که زن گرفتی، بچه دار شدی، پیر شدی و نهایتا بر بستری افتاده و نزدیکان خود را در کنارت می بینی که منتظر رفتنت هستند. چه زیباست در چنین حالتی یعقوب پیامبر الگو باشد که فرزندانش را خطاب قرار داد و فرمود بعد از من مسیر زندگیتان چگونه خواهد بود. آنها هم با چشمهای پر از اشک جواب دادند که پیرو همان مسیری خواهیم بود که مسیر تو و نیاکان توست. آن وقت با آرامش خاص چشم ببنیدم و به ملکوت اعلی پرواز کنیم. نمی خواهم کسی را بترسانم ولی مرگ یک حقیقت تلخ است که باید پذیرفت.
خلاصه مطلب اینکه باید زمان را به خوبی مدیریت کرد برای هر کاری حتی ساده ترین کار باید برنامه ریزی داشت.

12- شرایط شما برای تحصیل چگونه بوده است؟ آیا بخاطر علاقه در این رشته تحصیل کرده اید یا عامل دیگری باعث انتخاب و سپس موفقیت شما در این رشته بوده است؟

شرایط یک بچه روستایی که هر روز باید در دوره راهنمایی و متوسطه هفت کیلومتر را با پای پیاده و گاه گاهی با ماشین به شهر بیاید آن هم در پاییز و زمستان دهه شصت چگونه باید باشد.
در زمینه علاقه به رشته تحصیلی باید عرض کنم که علی رغم میل درونی در دوره متوسطه رشته تجربی را انتخاب کردم. در این رشته هم تا سال دوم دبیرستان هیچ علاقه ای به زبان عربی نداشتم. در همان دوران با بیداری اسلامی آشنا شدم و به زبان عربی علاقه مند. و علی رغم اینکه در رشته مهندسی تغذیه دانشگاه اصفهان پذیرفته شدم اما انصراف داده و به رشته ادبیات عرب و بعدا به الهیات و گرایش علوم قرآن و حدیث روی آوردم. من به این رشته عشق می روزم با تمام مشکلاتی که برای ما به وجود آورده و می آورند و اگر هم موفقیتی به قول شما بوده همه و همه ناشی از همان عشق است.

13- آیا به زبان مادری خود نیز تالیفاتی داشته اید؟ اگر جوابتان منفی است دلیلش را برای مخاطبان ما توضیح دهید؟

ببینید در منطقه ما و در دوران تحصیلات ما، خواندن و تدریس زبان مادری نبود. دهه شصت مثل امروز نبود که آموزشگاهای زبان مادری و کتابهای فراوان و مجلات به زبان مادری باشند. همین امر عامل ضعف آشنایی ما با خواندن و نوشتن به زبان مادری بود. این ضعف امروز الحمد لله کم کم بر طرف شده است. در زمینه تألیف چنین کاری نکرده ام ولی در ترجمه چرا. اثر بندگی خدای استاد سبحانی(ره) و اثری از علامه ماموستا ملا عبدالکریم مدرس(ره) را به زبان فارسی ترجمه کرده ام. و هیچ ممانعتی برای تألیف و یا ترجمه آثار دیگری در این زمینه نمی بینم.

14- سخن آخر شما و ناگفته ای که ما از شما نپرسیده ایم؟!

اصلاح هر جامعه در گرو اصلاح فرهنگ آن جامعه است و چنین مهمی اهمیت کار فرهنگی را دو چندان می کند. در کتابی خواندم که نوشته بود 95 در صد افراد جامعه تمام فعالیتشان در حرف زدن و ایراد گرفتن خلاصه می شود و فقط 5درصد جامعه در حال کار کردن هستند و مفید فایده می باشند. بنابراین شما بزرگواران و هر بزرگوار دیگری که در حوزه فرهنگی کار می کند باید بدانند که نه تنها نباید از کارشان دلسرد شوند بلکه باید اهمیت کارشان آنها را روز به روز به تلاش بیشتری تشویق نماید. کار فرهنگی مثالش چون آب است به آرامی به هر جایی که بخواهد نفوذ می کند بر این اساس تأثیر گذارترین افراد هر جامعه افرادی هستند که کار فرهنگی می کنند.
با یا مقدمه سخن آخر بنده نسبت به خانواده ها این است که بی توجه به امر مطالعه نباشند. چه زیباست که نیم ساعتی از شب را به این امر اختصاص بدهند و این را به فرهنگ تبدیل کنند کار بسیار آسانی است اما معرفت و سپس همت می خواهد. و نسبت به اصحاب رسانه و محققین و نوسیندگان و مترجمین این است که آنها “آب حیات” جامعه اند با حرکت آنها جامعه پویاست و با سکون آنها جامعه از رمق و نفس می افتد. این قشر نباید منتظر کف زدن مردم باشند زیرا کف زدن مثالش همچون کف روی آب است که هیچ وزن و ارزشی ندارد. نباید منتظر تشکر و تقدیر باشند هر چند این امری پسندیده است اما همین امر نیز کار فرهنگی می خواهد.
درباره خودم سخن آخر التماس دعا از بزرگان است. با تشکر مجدد از شما. موفقیتتان را از خداوند منان خواهانم.

تهیه و تنظیم : فرهاد صالحی ، کوثر فخری

8 پاسخ برای “راهی که انتخاب کردم ،در گفتگو با دکتر جهانگیر ولدبیگی

  • ازآشنایان قدیمی در تاریخ اسفند 11, 1394 گفت:

    باآرزوی موفقیت فراوان برای دکتر

  • ناشناس در تاریخ بهمن 21, 1394 گفت:

    لقمان محمودی
    با عرض سلام وادب محضر بزرگان وتشکر از سایت سلام پاوه کلیه موفقیتهای برادر عزیز وبزگوارم کاک جهانگیر ولدبیگی را تبریک وتهنیت عرض نموده واز خداوند جبار خواستارم سالم وعمر با برکت وپردوام داشته باشند و ان شاالله در تربیت نسلهای آینده بیش از پیش موفق وسربلند باشند

  • ناشناس در تاریخ بهمن 21, 1394 گفت:

    آقای ولدبیگی اروزی موفقیتتان از خدای توانا خواستارم اگر بجای ترجمه خودت کتاب بنویسی بهتر است

    • ناشناس در تاریخ بهمن 21, 1394 گفت:

      برادر/خواهر گرامی ممنون از لطفتان. در مصاحبه اشاره شده که در فکر ترجمه نیستم بلکه مشغول تألیف هستم البته این هرگز به معنی دست کشیدن از ترجمه نیست بلکه آثار گرانبهایی هستند که نیاز به ترجمه دارند. نهایت تشکر و تقدیر. برادر شما جهانگیر ولدبیگی

  • یکی از همکاران همشهریان در تاریخ بهمن 21, 1394 گفت:

    با سلام و تشکر از سایت سلام پاوه امید است چنین کارهایی را بیشتر در برنامه کاریتان بگنجانید.
    ای کاش یکی از سوالات شما از جناب کاک جهانگیر اشاره به موفقیتهای ایشان در تقدیراتی می بود که از ایشان صورت گرفته چندی پیش به عنوان نویسنده برتر استان کردستان انتخاب شدند که در سایت پاوه پرس انعکاس داده شد و آنگونه که خبر دارم دو سال پیش هم به عنوان مترجم و نویسنده فعال استان کردستان طی یک مراسمی معرفی شدند. بهر حال برای همه فعالان در حوزه فرهنگی آرزوی موفقیت دارم.

  • یکی از دوستان نویسنده در تاریخ بهمن 21, 1394 گفت:

    با تشکر از آقای صالحی و همکاران محترمش. من با فعالیتهای دوست خود جناب دکتر از دور و نزدیک آشنا هستم حقا زحمات ایشان بیشتر از چیزهایی است که خودشان به آن اشاره کرده اند. بیایید که قدر این افراد را بدانیم قبل از اینکه …. با کمال تشکر از سایت سلام پاوه

  • صباح ولدبیگی در تاریخ بهمن 21, 1394 گفت:

    باسلام .از دوستان خوبم در سایت سلام پاوه بابت تهیه این مصاحبه کامل نهایت قدر دانی رو دارم.برای بزرگان دیارم نیز آرزوی روزهای خوش همراه با توفیقات بیشتر طلب میکنم.

  • ناشناس در تاریخ بهمن 20, 1394 گفت:

    سلام و با تشکر از سایت سلام پاوه
    بهترین آرزوها را برای این بزرگوار خواهانیم و امیدواریم فعالیتهایش همیشه مستدام باد.