یک وجب فراتر از شوخی،سانتی مانده به واقعیت / پهپووله پاییزه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه :(پهپووله پاییزه*): سلام جناب! میشود لطف کنید و بفرمایید که دلیل کاندید شدن تعداد زیادی از همشهریهایمان چه بوده است؟ (بیکار): واللا کسی خیلیهاشونو نمیشناسه، یه جا پیش اومده خودشون رو معرفی کنن! (پهپووله پاییزه): یعنی میفرمایید که انگیزه آنها تنها همین بوده است؟ (بیکار): انگیزه که زیاد بوده ولی […]
- ۱۸ دی ۱۳۹۴
- کد خبر 26971
- 11 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه :(پهپووله پاییزه*): سلام جناب! میشود لطف کنید و بفرمایید که دلیل کاندید شدن تعداد زیادی از همشهریهایمان چه بوده است؟
(بیکار): واللا کسی خیلیهاشونو نمیشناسه، یه جا پیش اومده خودشون رو معرفی کنن!
(پهپووله پاییزه): یعنی میفرمایید که انگیزه آنها تنها همین بوده است؟
(بیکار): انگیزه که زیاد بوده ولی به نظر من این خیلی مهم بوده. آخه اونی که تا دیروز هیججا نامی نداشته، الان شده دکتر فلانی و مهندس فلانی و کاندید مجلس. کسی نیست بگه، داداش تا دیروز کجا بودی؟ مثل اینکه بوی خوشایندی به دماغ خیلیا خورده!
…..
(پهپووله پاییزه): سلام آقا! دلیل کاندید شدن بعضی از افراد را در چه میدانید؟
(کارمند): از شما چه پنهون، خیلیهاشون خودشونم خوب میدونن رأی نمیارن. ولی بلاخره عکسشونو یه جا میذارن و کمی باهاش حال میکنن. فکر میکنین مفته که عکستو یه جا نصب کنی؟! خب الان یه فرصته برای اینکار. اینا همیشه آرزو داشتن یه روز تو روزنامهها و رو دیوارها عکس خودشونو ببینن که ژست گرفتن. چه باور کنین، چه نکنین همینجوریه که میگم. [ … مراجع بعدی لطفا.]
…..
(پهپووله پاییزه): سلام. اگر امکان دارد بفرمایید دلیل کاندید شدنها را در چه میبینید؟
(دلال): ببین جناب! تابلوئه خیلیاشون میدونن الانه سرشون بیکلاهه. ولی چون زیرکن، مظنه بازار تو دستشون میاد که چقد محبوبن. شاید اگه برای مجلس نشد برای شورا نامنویسی کردن!
(پهپووله پاییزه): فکر میکنید برای شورا، رأی بیاورند؟
(دلال): داری گیر میدی، ها؟ میخوای رمز موفقیت رو برات بگم؟ اینا دارن برای برنده شدن تو شورا برنامهریزی میکنن. میفهمی؟ برنامهریزی اصلن میدونی یعنی چی؟ [ببخشین باید به مشتریم برسم… آره خانوم! این زمینو بخر، فردا قیمتش میره بالا…]
…..
(پهپووله پاییزه): سلام! چند لحظه وقت دارید که در مورد انتخابات از شما سوالی بپرسم؟
(جوان): شرمنده. من حوصله جواب دادن ندارم!
(پهپووله پاییزه): بیشتر از چند کلمه وقت شما را نمیگیرم. نظرتان در خصوص کاندیدها چیست؟
(جوان): من کاندیدی نمیبینم که نماینده واقعی مردم باشه. نمایندگان دوره قبل چه گلی به سر مردم زدن، که الان بزنن. اینا فقط دنبال یارگیری و جناحبندی و از این دست کارا هستن. خیلی هنر کنن چندتا از فامیلاشونو یه جا استخدام میکنن، آخر سر هم، یه کارهای ظاهری میکنن که بگن اونجوریام که فکر میکنین، هم بیکار ننشستیم. ولی این ماییم که باید بهشون بگیم چشم داریم! بیشترشون اصلا تو جلسات مجلس حاضر نمیشن، اگر هم باشن، ماکتن. خیلیای دیگهشون گاها چرت میزنن –عکساشونو که دیگه دیدم – وقت رأیگیری هم، تابع گروههای قدرتمندن و اصلا از خودشون نظری ندارن. خیلی هم هنر کنن، یه رای ممتنع میدن، که به اون رأیها هم میگن: «خیر محافظهکارانه». به نظر من نمایندهای که رأی ممتنع بده، به درد مردمش نمیخوره. نماینده باید همیشه موضع داشته باشه! نماینده بدون نظر، نماینده من نیست. رای ممتنع یک طنز تلخه، آقا!
……
(پهپووله پاییزه): سلام! به گمان شما چه انگیزهای وجود دارد که اینهمه تعداد کاندیدها زیاد است؟
(تحلیلگر): دوست من! بسیاری مدرک رو به رخ ملت گرسنه میکشن. مدرکی که در دانشگاههای کم سواد و … تنها به ضرب پول و نه به واسطه معلومات و تحقیقاتشان به دست آوردهاند… هر چی باشه باید یه مدرکی داشته باشی تا تو اینجور جاها رات بدن. اینجوری میشه گفت لااقل اگه دانشجوی دکترا هم باشن، خودبخود دکتر صداشون میکنن که فعلا متاسفانه در جامعه مدرکزده ما، هنوز برای بسیاری، کلاس بالایی محسوب میشه.
(پهپووله پاییزه): یعنی میفرمایید رابطه مستقیمی بین تعداد کاندیدها و تعداد مدرکگرفتگان دانشگاهی وجود دارد؟
(تحلیلگر): دلایل زیادن. یکی دیگه شون چشم و هم چشمی عشیرههاست! یک جورایی، فامیلبازی هنوز توی بورسه، با اینکه اکثرا در ظاهر منکر این حرفند. ولی کتمان اون، دردی رو دوا نمیکنه. کسی رو میشناسم که میگفت، من خودم وقتی دیدم فلانی رفته ثبت نام کرده و دورشم گرفتن و برای خودش تبلیغ میکنه، با خودم گفتم اون که از من سرتر و بهتر نیست، چرا من نرم؟!! میبینین که جامعه هنوز به رغم داشتن مدارک تحصیلی به ظاهر بالا، هنوز پخته نشده است.
(پهپووله پاییزه): هنوز به علت ثبت نامهای زیاد اشاره مستقیمی نکردهاید!
(تحلیلگر): اینا گروهن و نقشه دارن و میخوان بعضی از رأیها رو تقسیم کنن خیلیهاشون از همدیگه خوششون نمیاد. با هم فلهای کاندید میشن که رأیها تقسیم بشن. ما تو خیلی از کارها از این دست آدما میبینیم.
…..
(پهپووله پاییزه): سلام! از نگاه شما دلیل کاندید شدن کسانی که ظاهرا خود نیز به رأینیاوردشان آگاهند، چیست؟
(بازاری): علیکم السلام. دلایل زیادی داره جانم! من میگم و تو بشنو! بدون اگه رای نیارن حداقل فردا وقتی میرن توی یه اداره میگن این فلانی کاندید مجلس بوده، نگفته و نخواسته کارشو راه میندازن. احتمالا تو سوپرمارکتها هم تخفیف بگیرن. قطعا تو صف نونوایی هم نمیمونن. برای تاکسی منتظر نمیشن، خیلیا مفت سوارشون میکنن. فکر کنم خودت بیشتر از من بدونی.
(پهپووله پاییزه): نظر خاص دیگری ندارید؟ به شما اطمینان میدهم نامتان را ذکر نکنم.
(بازاری): دیگر لازم نمیبینم توضیح بدم. ولی برای من ثابت شده است که اگه رای نیاورن حداقل امکان رشدشون توی کار شخصیشون بیشتر میشه،. نمیخواد سوال دیگهیی بپرسی. بذار خودم بهت بگم: همین که عکساشون پخش بشه و بیان تو جمعها صحبت کنن، فردا احتمالا شغلای جدید بهشون پیشنهاد میشه. مثل من که تا آخر عمر توی خیابون دنیال یک لقمه نان نیستن. [… ببخشید من مشتری دارم.]
…..
(پهپووله پاییزه): سلام. با توجه به شناختی که از کاندیدها دارید، پیشبینی شما در خصوص کاندید شدن و نتایج، چیست؟
(روزنامهنگار): جناب پرسشگر! شما که باید بدانید اگه رد صلاحیت بشن احتمالا یه جورایی معروف میشن. فکر نمیکنید این برای نامزد شدن کافی باشد؟
(پهپووله پاییزه): جسارتا، سوال مرا با سوال جواب ندهید.
(روزنامه نگار): جوابتونو دادم. شما که در بطن جامعه خبرها را میبینید، حتما از نظر مردم نسبت به کسانی که رد صلاحیت میشن، خبر دارین. بعضیهاشون محبوب میشن و بعضیهاشون احتمالا برگ برندهای برای آینده جمع میکنن. احتمالا برای خروج از کشور هم ازش استفاده بکنن، یا طوری وانمود کنن که نمیذارن کار کنیم. انگار یک جورایی جفت شیش میارن!
(پهپووله پاییزه): و پیشبینی شما در خصوص نتایج؟
(روزنامهنگار): به چشم من داستان آش و کاسه است!
…….
(پهپووله پاییزه): سلام. با عنایت به اینکه میدانید برای کاندید شدن معیارهایی تعیین شده است، نظر شما در خصوص این معیارها چیست؟
(کاندید شوخ): معیارها رو الان خیلیها دارن. ولی راستش الان یه جورایی که میرم جلوی آینه، به چشم دیگهیی خودمو میبینم. حس میکنم معیارها برای من اصلا چیزی نیستن. من خودم فراتر از معیارها هستم! اینم بگم که یه زهرچشمی از بعضیا میگیرم که تا دیروز فکر میکردن نمیتونم لقمههای بزرگ بگیرم. باید بهشون بفهمونم من کیام!
(پهپووله پاییزه): پس از آنکه به آنها ثابت کردید، چه؟
(کاندید شوخ): خب! راه زیاده. یکیش اینه به نفع کسی دیگهیی انصراف میدم. بعدها هم که خودت بهتر میدونی چه کارها و چه امتیازهایی که با این انصراف دادن، نمیشه گرفت! خودت بیشتر از من میدونی چی میگم، کلک!
…….
(پهپووله پاییزه): سلام. نظرسنجیها نشان میدهند که شما از نامزدینی باشید که احتمال برنده شدنتان زیاد است، آیا امکان دارد که نظر خودتان را اعلام کنید؟
(کاندید قوی): دوست من! اگه رای آوردم قولهایی رو که دادم انجام میدم، اگه نتونستم، استعفا میدم. ولی تمام تلاشم را میکنم که بتونم مفید باشم. اگه دیدم راه داره، شایدم استعفا ندم تا بازم تلاش کنم!
(پهپووله پاییزه): آیا کاندید شدن و قبول کردن شرایط و توقعات مردم، برای شما آسان بود؟
(کاندید قوی): دیدم بسیاری که میرن، قولهایی میدن که اصلن عملی نیستن ولی با همون قولا مردم بهشون رأی میدن. باید برم و نشون بدم که سر مردمو راحت کلاه میذارن و انگار مردم هم عین خیالشون نیست. باید به مردم بگم که گول این وعدهها رو نخورین. کاندید داریم که میگه من جاده و بزرگراه میکشم! یکی باید به این مردم بگه، آخه کجا کشیدن بزرگراه کار نماینده است و چرا مردم رو سر کار میذارن؟
……
(پهپووله پاییزه): سلام! چه دلیلی برای کاندید کردن خود دارید؟
(کاندید): اگر اجازه بدهید سخنی نگویم. میگویند کار به عمل برآید. با توکل به خدا و پشتیبانی عزیزان و امید به بهتر کردن وضعیت معیشت مردمم، اگر دوستان، مرا اصلح دیدند و وارد مجلس شدم، امیدوارم که شرمنده رویشان نشوم و به شرافتم سوگند یاد میکنم که کوتاهی نکنم.
(پهپووله پاییزه): شماری از نامزدین و مردم جامعه، دلایل متفاوتی داشتند.
(کاندید): بله. هر کس دیدگاهی و عقیده خاصی دارد و بنا به دلایل شخصی یا گروهی وارد این گود شده است. با توجه به معیارهای اخلاقی و قوانین هر کشوری، افراد آن جامعه اجازه طرح دیدگاههایشان را دارند، اما در نهایت مردم فهیم و تجربه دیده، سره را از ناسره تمیز داده و صلاح خود را تشخیص خواهند داد.
(پهپووله پاییزه): اگر شما انتخاب شدید و در کارتان موفق نبودید، چگونه عمل خواهید کرد؟
(کاندید): بی شک راه را برای کسانی که تواناترند باز خواهم کرد و مشوقشان خواهم بود تا جامعه را به نتیجه مطلوب برسانند.
(پهپووله پاییزه): ممنون از وقتی که به ما دادید. راستی، یک موضوع دیگر. خیلی کتابی صحبت کردید! آیا این زبان مردم است؟
(کاندید): مردم کم کم به این زبان عادت خواهند کرد!
………………………………………….
(من در تنهایی خودم): بگذارید جملهای را از یکی از طنزنویسان کِش بروم و در اینجا استفاده کنم که از او پرسیدند:
شما از چه کسانی میترسید؟
گفت من از دو نفر میترسم.
۱-آنانی که نمیشناسم.
۲-آنانی که میشناسم!
* پهپووله پاییزه: قاصدک
مطلبی خوب و بەنسب جامع بود . گزارشی بود از برداشت های اقشار مختلف جامعه. با تشکر از نویسندە و نام شاعرانەاش.
با سلام و خسته نباشید و تشکر خدمت زحمتکشان در سایت و خوانندگان و کامنتگذران گرامی.
به رسم اینکه گاها خودم هم کامنتی جهت تشکر میگذارم، اینبار میخواهم بر خلاف رویه معمول کامنتی در خصوص متن خودم بنویسم:
– محمد مهدی که .. فکر کرده انگار میخواهم نام بچهام را بگذارم که به نام مستعار من پیله کرده است. باید به ایشان بگویم که دوست داشتهام این نام را برای خودم در متن فوق انتخاب کنم، همین. عزیز من اصلا میدانی محتوای موضوع در چه خصوص بود؟ و فرمودهای که فردا شما هم مطلبی مینویسید و با نام محمدمهدی منتشر میکنید …. راه باز و جاده دراز! در ضمن برای بالا بردن سطح معلومات عمومیات بگذار نامهای مستعار دیگری هم نشانت دهم (که مطمئنم از آنها بیخبری): گل آقا (کیومرث صابری فومنی)، دخو (استاد علیاکبر دخدا)، الف.بامداد (زندهیاد شاملو)، م.امید (اخوان ثالث)، گوگوش! (فائقه آتشین) [احتمالا این آخری رو که دیگه خیلی میشناسی] و صدها نفر دیگر. فرض کن من هم یکی از آنها هستم (البته اگر در توانم باشد که جا پای بزرگانی چون شاملو و … بگذارم)!!!!
– جناب عامی! اگر واقعا عامی هستید، نظر شما در میان دستهای از مصاحبهشوندگان انعکاس داده شده بود… ولی استاد گرانقدر! با توجه به اینکه نظر شما برای من بسیار ارزشمند است باید عرض کنم که دیدگاه شما (دست کم بخشی از آن) توسط شخصیتهای «تحلیلگر» و «روزنامهنگار» مورد توجه قرار گرفت. با عنایت به نزدیکی دیدگاهی که به شما دارم، در عین حال تفاوتی ماهوی در خصوص تحلیلهای شما با من وجود دارد که در این کامنت جای بحث ندارد. من خبرنگار یا روزنامهنگار نیستم، بلکه نویسندهای هستم که این ژانر را برای بیان موضوع روز (یعنی انتخابات) جامعه برگزیدم! و هرگز نمیخواهم خبرنگاری بزرگ شوم. اگر نه حداقل با نام خودم مطلبم را منتشر میکردم! همیشه کنایهها و ایهامها مورد علاقه من بودهاند. در ضمن میدانم از میان بانوان یا … کسی را انتخاب نکردم، اما این هرگز به عنوان فراموش کردن آن دسته از اقشار جامعه نبود.
-دوستی سبک نوشتن مرا آشنا دیده است. از حسن نظر ایشان به نوشتههایم سپاسگزارم.
-فرزانه دیگری مرا مورد لطف قرار داده بودند و فرموده بودند که از فرصتطلبان نامی نبردهام. حق با ایشان است. اما تصور میکنم، متاسفانه بخش عمده رای دهندگان جزء این دسته به شمار میآیند که در سخنان «تحلیلگر» به آنها (به شکلی ضمنی) اشاره شده بود! (و نوک سخنان این شخصیت، عملا نه کاندیداها، بلکه رایدهندگان ظاهربین و متعصب جامعه بود).
«کاندید قوی» جای ناامیدی زیادی دارد و «کاندید» … با بیان جمله آخرش، تیر خلاصی به خودش زد!
جناب عامی!
من از دو نفر میترسم. از همان دو نفری که در انتهای متن، نامشان آمده بود!
و نهایتا سپاسگذار آقای صالحی هستم که به درخواستم مبنی بر انتشار متن با نام نویسنده پهپووله پاییزه، موافقت کردند. دست مریزاد.
سلام:
په پوله پاییزه جان:
تمام کسانی را که می شناسی ونمی شناسی اگر ماده وتبصره ای برای استثنائات نگذاری میشود همه ی مردم!!!!؟؛
لااقل ما عامی هارا که ازهر دوجنس انسان هستیم !؛اگر می شود؛ به روشی: مستثنی کن !؛ باورکنید!؛ ما عامی ها که : در تمام اقشار جامعه ، اعم بازاری ،کارمند ،باکار ،بیکار،باسواد وکم سواد….پراکنده هستیم!!!؛ هم میدانیم(نسبی) وهم ترسناک نیستیم!!!؟؛در عین حال بی خیال وبی تعهد نیز نیستم !!!؛
خیلی فکر کردم !؛که: دراینجا چه عنوانی به شما بدهم !؛ بالاخره :گزارشگر وخبرنگاررانزدیکترین عنوان به این گفتگوی شیرین وپرمحتوی یافتم!!!؛
درهرحال : اگر برایت جاذبه داشته باشد !؛ آنی را که گفتم با 2×2=4 تجاری که:معامله….نیست!!!!؟؟؟؟
جناب عامی (استاد گرامی)!
آدمهایی که دنبال ثروتاند، گاها خطرناکاند.
آدمهایی که دنبال قدرتاند، اکثرا خطرناکترند.
شما و من به شمار زیادی از افرادی مشاوره دادهایم که در این دو گروه جای داشته و دارند و خطرشان گاها یقه خود ما را نیز گرفته است. هنر یک مشاور، قبل از هر مشاورهای، تامین فضایی مناسب برای مشاوره است. پس ترسی که از آن صحبت کردم، از آن نوع ترسهایی است که در طولانیمدت مسالهساز بوده است. (آنانی که نمیشناسم و آنانی که میشناسم!)
همه مردمی که فرمودید از عزیزان ما هستند. ولی به قول زنده یاد گارسیا مارکز، سخت است زندگی کردن با کسانی که دغدغههایت را نمیفهمند، اما عزیزان ما هستند!!!
مشکلی با عنوان روزنامهنگاری نداشته و توضیحی برای آن هم ندارم.
اما ۲ × ۲ =۴ الزاما معادله صحیحی نیست.
در یک ذهن عادی و قالببندی شده این جواب صحیح است. اما در ذهن مشاوری چون شما، یا نقادی چون من، هرگز تا نوع و جنس اعداد 2 را مشخص نکنیم، جوابی نخواهیم داد!
بگذارید معادله شما را از نو و مثلا با تعریف جنس آنها دوباره بنویسم:
۲ (دیوار× ( ۲ (ماشین) = ؟
به عبارت دیگر، برای یک فرد دوراندیش، وجود متغیرهای گوناگون، مساله را بغرنج و جواب را گنگ میکند؛ به حدی که گاها برایش جوابی نخواهد داشت! در این حالت است که وجود یک مشاور یا نقاد، ناگزیر خواهد بود.
پس میان من و شما معامله و تجارتی هست! (معنای جمله شما را خوب درک کرده ام.)
معاملات (معادلات) همیشه هستند و ….
به قول برتولت برشت، هر جا که اهل فضیلت زیاد باشند، علامت خوبی نیست، نشان میدهد که یک جای کار میلنگد!
تسلیم دوست عزیز : تسلیمم!!!!
اما پس از 2×2=4 کلمه تجاری را نوشته بودم که معمولا با واحد پولی مشخصی است!؛
انشالله :منبعد به هرکسی مشاوره می دهیم
بر اخلاقیات نیز تاکید کنیم@؛ تا: آنهائی ،که :به دنبال قدرتند لا اقل آنها نیز گاها: خطرناک بشوند !!!؛
یک پزشک متعهد است درجهت معالجه بیماران
بیماری های خطر ناک واگیردار نیز با علم به امکان خطر برای خودش اقدام کند!!!!درپایان سپاس دوست عزیز فضای مجازیم!!!!
درکامنت محله هاله تشکرم برای آقای صالحی
وهمکاران دوست داشتنی اش بود گرچه آقای
یوسفی هم بزرگوارند همه شما زحمت مکشیند
موفق وموید باشید.
من به کارپه پوله متعجب شدم :دراین گردونه بازیگرانش
چگونه نقشی برای فرصت طلب قایل نشده بااین همه تنوع
بازیگراعم از :بیکار،کارمند،دلال،جوان تحلیلگر،بازاری،روزنامه-
نگار،کاندیدشوخ،کاندیدقوی پس بایدازپه پووله پرسید.که
سروکلهء فرصت طلب پیداش نیست واعجبا…
اها… شایداینبارکاندیدای قوی متوجه شده که دیگردراین دوره
جایی برای فرصت طلب درنظر گرفته نشده واهالی بابصیرت
رای میدهند.پس باید گفت فرصت طلب برودستت روشد.
جناب په پوله باای لحن ومعلومات خیلی آشنا بنظرمیایی
راستش به همین خاطر باکمی تاءنی ودقت چند بار متن را
خواندم تاهمانند.دوستمان محمدمهدی باعجله تصمیم نگرفته
وقضاوت قبل از اتفاق رانکرده باشم به قول آقای عامی من
هم با تاءمل به موضوع احساسم براین است.متوجه نکته نظر
ات،زیبایتان شده ام پس بانظرآقای عامی موافق وبه آقای –
محمدمهدی عزیز میگویم یک بار دیگر بخوان بعد نظرت رابفرما
قطعا”متوجه میشوید که نام په پوله مصلحت ومن هم به تبعیت
ازایشان بااسم جدیدی کامنتم را گذاشتم .حال ازاین مطالب و
تکرار مکررات گذشته دیریابد تاپخته گرددخامی ماهنوز درقدم
اولیم اماجمعی براین قاعده زیرکانه منتظربختک گردونه هستند
تاببینندچه پیش آید.آری آگاهان جامعه مدیون عامهءمردمندتابازبان
ایما واشاره راه را ازچاه جدا سازند.به همین مناسبت کامنت په پوله
اینبار باچهرهء نوظهور وزیبا درقالب طنز به نکته مطالب ظریفی –
نیز اشاراتی جالب رابه تدوین کشیده است.دست مریزادموفق و
کامروا باشید.ازجناب آقای یوسفی هم سپاسگذارم.
زیبا بود واقعیت تلخ جامعه به زبانی ساده بیان شده بود.
جالب اینجاست همه از بازاری و روزنامه نگار و تحلیل گر گرفته تا خود کاندید می دانند که قضیه از چه قرار است ولی در ظاهر هیچ کس هیچ نمی داند و همه پشت یک قاب زیبا پنهان شده اند.
در جواب محمدمهدی، دانه ی معنی بنگرد مرد عقل ، چیکار داری کی نوشته.
سلام : برگزارشگر وخبر نگار نوظهور (په پوله پاییزه)
گله دارم از هر قشر وصنفی پرسیدید از بنده ی عامی نباشد!!!!؟؛
فکر کردید ؛؟ ماعامی ها سر در نمی آوریم!!!؟؟؟؛
پس گوش کن :
بااین همه فن و… که: معلوم است بلد هستید!!!!؛
به شما توصیه میکنم !؛ که : اگر می خواهی از یکی تا همه ی آن امتیازات ،شخصا:
بهره مند شوید!؛ حتما : برای دوره ی بعد کاندید
بشوید !؛
قول می دم با این همه فن و…که به نمایش گذاشتید ریسکی برایت ندارد!!!!!؟
حد اقلش گزارشگر بین المللی شدن است!!!!!
مدرک تحصیلی هم :با اینهمه…. ندیده می گم دارید (شرایط ثبت نام تکمیل است !؛چون بعضی از شرایط برای ثبت نام ابتدا ادعایی می باشد)
گذاشتن این مطلب واقعا تعجب داره- په پوله هم شد اسم نویسنده !! واعجبا از این کارا -منم فردا یک مطلب برات میفرستم با اسم محمدمهدی لطفا بگذاریدش