«دیوار مهربانی» فرصتی بیریا برای تقسیم کردن و جمع شدن!/نصراله دانشخواه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : معمولا دیوارها را نمادی از جدایی و حصر تلقی میکنند اما به لطف رسانههای اجتماعی (به رغم مضرات غیرقابل انکار این نوع رسانهها که در مقاله دیگری در همین سایت، به آنها پرداخته بودم) موجی از کمک به همنوعانمان در سراسر جهان راه افتاده است که یکی از آنها […]
- ۱۴ دی ۱۳۹۴
- کد خبر 26502
- 5 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : معمولا دیوارها را نمادی از جدایی و حصر تلقی میکنند اما به لطف رسانههای اجتماعی (به رغم مضرات غیرقابل انکار این نوع رسانهها که در مقاله دیگری در همین سایت، به آنها پرداخته بودم) موجی از کمک به همنوعانمان در سراسر جهان راه افتاده است که یکی از آنها به نام «دیوار مهربانی» معروف شده است.
این پدیده اخلاقی مدرن، در شهر ما نیز به همت تعدادی از شهروندان اجرا شده است که متاسفانه چندان قابل تعریف نیست و امید میرود که در بهبود آن تلاشهایی صورت گیرد.
چند روز پیش که از کنار این محل (واقع در خیابان فاروق اعظم، روبروی بانک کشاورزی) عبور کردم، با دیدنش به یاد ماجرایی از تاریخ بیهقی افتادم که بازگویی آن واقعه خالی از لطف نیست و موجب نوشتن این چند سطر گردید و شاید به تبع، در اصلاح این موضوع بیاثر نباشد.
در تاریخ بیهقی نقل است، زمانی که حسنک وزیر (وقتی که در مقام اتهام بود و احترام سابق را نداشت) در مجلسی از بزرگان دربار حاضر شد. حضار به پیروی از خواجه احمد (بزرگ مجلس) که به احترام حضور حسنک، بلند شده بود، تماما از جای برخاستند، بجز فردی (بوسهل زوزنی) – که با حسنک خصومتی تمام داشت و از توطئهگران حذف شخصیتی و فیزیکی او بود – که تنها نیمخیز شده و احترام کامل را مراعات نکرد. بزرگ مجلس بر وی عتاب کرد و با چنین جملهای – که در ادبیات فارسی بسیار معروف است – او را مورد مذمت و شماتت قرار داد: «در همه کارها ناتمامی!» منظور او نیمخیز شدن بوسهل بود که به احترام ورود شخص عالیرتبهای، میبایست تمامقد احترام بگذارد!
تصور میکنم، در شهر ما نیز اگر نه «همه» که در «بسیار»ی از کارهایمان ناتمام عمل میکنیم.
وجود دیوار مهربانی، نشانهای از پیشرفت فرهنگی و بیان همدردیهای مشترک میان انسانهای ساکن آن جامعه است، که خوشبختانه در شهر ما ابراز همدردیها، کم نیست.
اما از جمله نکاتی که میتوان در این موضوع روی آنها تامل کرد، میتوان به شماری از موارد ذیل اشاره کرد:
۱-محل «دیوار»، نامناسب و در یکی از پرترددترین نقاط شهر واقع شده که تقریبا امکان تحویل مناسب هدایای شهروندان، سخت شده است. (ناگفته پیداست که بسیاری دوست دارند ناشناس بمانند.)
۲-با توجه به عوامل متعددی از قبیل فرهنگ جامعه ما و بزرگمنشی نیازمندان و حتی کمرویی ذاتی ما و نیز کوچکی شهر و شناخت مردم از همدیگر، عملا نیازمندان فرصت استفاده و برداشتن هدایای همشهریانشان را ندارند. (چند نفر را میشناسید که حاضرند به رغم نیاز مبرم به این وسایل، حاضر باشند که در ملاء عام و در مقابل چشم حاضرانِ آن خیابان، وسایل مورد نیازشان را بردارند؟! جایی که اتفاقا اکثر مراسمات ختم نیز در نزدیکی آن برگزار می شود.)
۳-«دیوار مهربانی» را باید وسعت داد و میزان استفاده از آن را بیشتر کرد. برای نمونه هماکنون پوشاک از وسایل موجود است که میتوان چیزهای دیگری را نیز به آن اضافه کرد.
شنیدم در بابلسر یک نانوایی، هر روز تعدادی نان را در بستههایی جای داده و آن را برای کسانی که توانایی خرید ندارند، به صورت رایگان عرضه کرده است. لذا خوراک نیز – که از ضروریات زندگی است – میتواند از جمله این اقلام باشد.
جالب است که شهر ما از جمله شهرهایی است که تعداد سوپرمارکتهای کوچک و فستفودفروشیها و رستورانهای آن به نسبت جمعیتش زیاد است که گمان میکنم در بسیاری از این مکانها (یا به وسیله آنها) خوراکیهایی قابل عرضه برای مستمندان وجود دارد که میتوان به شیوهای مناسب و «درجایی مناسب» تحویل نیازمندان گردد.
۴-جامعه ما نیازمند مطالعه و سرگرمی نیز هست. چرا نتوان کتابها، مجلات، نشریهها و … را که در خانه داریم و دیگر استفاده نمیکنیم به دیگران اهدا نکنیم؟! اتفاقا این اقلام از آن دست مواردی هستند که هر کس پس از استفاده میتواند دوباره آنها را برای استفاده مجدد، برگرداند.
(میتوان موارد دیگری را نیز ذکر کرد که به جهت طولانی نشدن موضوع، به آنها نمیپردازم.)
…
پیشنهاد میکنم که در اسرع وقت محل و حتی محلهایی مناسب برای اینکار در نظر گرفته شود که دستکم این طرح زیبا نیز همچون طرحهای دیگرمان، پس از چندی به فراموشی سپرده نشود!
خواهشمندم هر کس در هر سمت و هر مقامی است، جهت اشاعه و بهتر شدن این موضوع دست به کار شود.
در این مبحث نخواستم از تبلیغاتی روانی و اعتقادی استفاده کنم یا از واژهها یا جملاتی بهره بگیرم که اصطلاحا، عمق نوشته را بیشتر کنم و… بلکه تصمیم گرفتم موضوع را صرفا به صورتی عقلی و ساده و کم ویرایش و با شمایلی عامیانه و بدون طمطراق و “فارغ از برانگیختگی احساسات” مطرح کنم؛ چرا که معتقدم کاری که از روی احساسات انجام شود، به دلیل سرشت طبیعی انسانها، دیری نخواهد پایید؛ اما کاری که از روی فکر و اندیشه نهادینه شود، همچون خانهای سنگی، قرنها دوام خواهد آورد.
به کمک این دیوار، تمام شهروندان میتوانند فارغ از عنوانهای حقوقی و موسسات خیریه تخصصی، هر یک خود، همچون نهادی مستقل عمل کرده و در تمام زمینهها در همسانی نسبی و برابری بیقید و نامحدود و چندزمینهای، سهیم باشند.
در این حالت، نه نامی مهم است و نه نشانی، هر چه هست مهربانی است و مهربانی.
به قول شاعر خوب شهرمان، کیهان عزیزی:
«ههموو شت قهردزاری دوو رهکات خوشهویسیته»
به امید رشد منطقی و عاقلانه اخلاق.
سلام
فقط ذکر یک نکنه رو من اینجا یاداور بشم یا شایدم یک راه کار
به نظر من کسانی که وسعت مالی دارند که می توانند کمک کنند من ازشون خواهشمندم که برای اینکه جمله اقای دانشخواه رو تکمیل کنم که گفتند اند (ناگفته پیداست که بسیاری دوست دارند ناشناس بمانند.)
برای این کار می تواند وسایل وسایل مورد نظر خود را در یک نایلون قرار دهند و از طریق تماس با یک آژانس تلفنی وسیله مورد نظر خود را تحویل دیوار مهربانی دهد اینطوری هم ناشناس می ماند.
اونیم که میخود برداره اژانس بگیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیوار مهربانی رو درست گذاشتن تو جایی که دیده بشه اما اگه در جایی بود که در دید نباشه بهتره
جناب اخگر:مثالی که آورده اید.درارتباط باموضوع از حیث اساعه ادب
بسیاربی ربط وجای نگرانی دارد.دراین خصوص موارد.آدمیان نیازمند
همانند واسطه هایی میباشند.که بین خداوندوخلقش وسایل واسباب
رضایت وخشنودیمیباشد.تا باشدخدمت به آنان باعث تفاوت برتری ها
ازحیث جایگاه ومنزلت ازسوی پروردگار برای خلق الله تعین میگردد.
زیرا دراین مواقع چیدن صغری وکبرای هایمان وتشبیهاتمان باید.
متناسب بارتبه وجایگاه آدمی درمقایسه با بهترینها باشد.درچنین
شرایطی است.کلماتی همانند.انفاق ،احسان،اصدقاوبخشش به منصهء
ظهورنمایان میگردند.امیدوارم متوجه عرایضم گردیده ونگران نباشید.
واما:جناب آقای فرهاد صالحی گرانقدر وهمگاران صدیق شما درسایت
سلام پاوه فعالیت مجددتان رادروادی دنیای رسانه به شما بزرگواران
واهالی محترم اورامانات بخصوص شهرستان پاوه راتبریک عرض نموده
وآرزوی سربلندی واستمراراین محبوبیت را همچنان ازخداوندسبحان
خواستارم.
بدینوسیله:ازآقای نصراله دانشخواه بپاس نکته نظرات ومقالهء بسیارزیبا
وبیمانندش وتوصیه های بجایشا تشکروتقدی مینمایم امیدوارم باحضور
هباحضورهمیشگیشان همچنان مایهء خیرومنزلت باشند.
سرخپوست پیری
برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت:
در وجود هر انسان،
همیشه مبارزه ایی وجود دارد…
مانند؛ مبارزه ی دو گرگ!
که یکی از گرگها سمبل بدیها
مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، وخود خواهی
و دیگری
سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است.
کودک پرسید:
پدر کدام گرگ پیروز میشود؟
پدرلبخندی زد و گفت؛
گرگی که تو به آن غذا میدهی….