ج 10 فروردین 1403 ساعت 19:24

کتابخانه شهر من…./ امید سلیمانی

کتابخانه شهر من…./ امید سلیمانی

 پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در کتابخانه نشسته ام سرم را به دور و بر میچرخانم به چه چیز فکر می کنم نمی دانم .کتاب کلیدر محمود دولت آبادی را که جلویم هست ورق می زنم، از پنجره به بیرون نگاه می کنم هوای بهاری همه جا را گرفته است، می خواهم بلند شوم […]

 پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در کتابخانه نشسته ام سرم را به دور و بر میچرخانم به چه چیز فکر می کنم نمی دانم .کتاب کلیدر محمود دولت آبادی را که جلویم هست ورق می زنم، از پنجره به بیرون نگاه می کنم هوای بهاری همه جا را گرفته است، می خواهم بلند شوم و در کتابخانه قدم بزنم میل ندارم؛ خلوت کتابخانه آزارم می دهد.مدتی است که دوباره کتابخانه مثل سابق شده میشه وارد آن شود و آزاد گشت و هرامید سلیمانی کتابی که دلت خواست انتخاب کرد قبلا اینطور نبود باید بیرون اسم کتاب مورد نظر را به کتابدار می گفتی او هم برایت پیدایش می کرد و میاورد، اما با این وجود چیزی تغییر نکرده  کتابخانه مثل قبل خلوت است.

سر جایم نشسته ام و گه گاهی به در نگاه می کنم و بعد سرم را می اندازم پایین، صدای باز شدن در می آید یک نفر وارد می شودپسر نوجوانی است خوشحال می شوم به خودم می گوییم چه خوب یک نفر آمد با کنجکاوی نگاهش می کنم، آقا ببخشید کتاب های کمک آموزشی فیزیک را دارید سال دوم اگر تست هاشم هست بدین ممنون می شم. نفس بلندی می کشم بی اختیار از جایم بلند می شوم و میان قفسه کتاب ها می روم همیشه همینطور بوداگر هم کسی به کتابخانه میامد اکثرا دانش آموز یا دانشجویانی بودند که کتاب درسی می خواستند.

میان قفسه ها قدم می زنم به کتاب ها نگاه می کنم بوی کتاب ها و قفسه های چوبی در هوا پیچیده است غبار تلخی روی کتاب ها نشسته است.در آن میان چشمم به دیوان مولوی کًرد میافتد سرم را می اندازم پایین راه می روم، تاریخ قطور بیهقی هم آنجا است، گلستان سعدی هم هست. نگاه می کنم و اسم نویسنده ها را می خوانم، هوشنگ مرادی کرمانی،سهراب سپهری،فروغ فرخ زاد،دکتر شریعتی،ویکتور هوگو،میخاییل باختین،نیما یوشیج،مهدی اخوان ثالث،احساس می کنم همه این ها دارند با سنگینی نگاهم می کنند. دستی به روی کتاب ها می گذارم می خواهم یکی را بردارم بیشتر آنها حتی یک بار هم امانت گرفته نشده بودند فکرم می رود پیش کلیدر محموددولت آبادی دستم را بر می دارم.  همینطور در کتاب خانه چرخ می خورم سکوت سنگینی بر کتاب ها حکم روایی دارد دلم می سوزد که چرا این همه کتاب ارزشمند بی استفاده اینجا مانده است، چرا کسی به کتاب خانه نمی آید چه چیزی بیشتر از کتاب بیشتر از همان یار مهربان که یادمان دادند می تواند روح آدمی را تسکین بخشد؟ کتاب کلیدر را بر میدارم و از کتاب خانه میام بیرون آقا بفرمایید کتابدار مهر میزند و آرام از کتابخانه خارج می شوم چشمم در راهرو کتاب خانه به فراخوان هاو مسابقات کتاب خوانی میافتد این هم کمکی نمی کند به کتاب فروشی های سطح شهر فکر می کنم که آنجا هم مثل اینجا خلوت است.

از خودم می پرسم چکار باید کرد که این وضع تغییر کند من که دیگر چیزی به ذهنم نمی رسد خدا کند آنهایی که این مطلب را می خوانند دلشان به وضعیت کتاب و کتاب خوانی بسوزد و آن ها راهی پیدا کنند تا بهار امسال محبت و انس با کتاب در دل هایمان جوانه بزند.

   نویسنده:(امیدسلیمانی)

8 پاسخ برای “کتابخانه شهر من…./ امید سلیمانی

  • مرضیه در تاریخ خرداد 26, 1395 گفت:

    برای از بین بردن فرهنگ یک ملت دیگر نیاز نیست کتابخانه ها را بسوزانند؛ همین که کاری کنند تا مردم کتاب نخوانند کافی است…

  • هۆمایون محه‌مه‌دنژاد/هه‌ورامان در تاریخ مرداد 15, 1394 گفت:

    سڵام کاکه‌ئۆمیدی ئازیز ده‌ست وه‌ش بۆ .دیسان سپاس

  • فردوس شریفی در تاریخ مرداد 13, 1394 گفت:

    با تشکر از مقاله ی بسیار زیباتون خیلی جالب نوشتین واقعیت بسیار تلخ جامعه امروز ما

  • شهروند در تاریخ مرداد 2, 1394 گفت:

    درود و سپاس بسیار خدمت آقای سلیمانی نویسنده بزرگ و توانمند شهرمون اول این بگم به دلیل شناختی که بنده از کارهای شما دارم وجود شما رو مایه افتخار شهرمون میدونم. مقاله بسیار زیبا و به جایی نوشتید که این نشانه درک و سواد بالای شماست. از سلام پاوه هم بسیار سپاسگذارم که انقدر زحمت میکشن.

  • ؟ در تاریخ تیر 29, 1394 گفت:

    برای از بین بردن یک فرهنگ لازم نیست کتابها را بسوزانید کافی است کاری کنی تا دیگر مردم آنها را نخوانند

  • مونا در تاریخ تیر 25, 1394 گفت:

    بسیار زیبا و خوب بیان فرمودن. آفرین دقیقا درسته. با تشکر از آقای سلیمانی، خسته نباشید.

  • یوسف امینی نیا در تاریخ تیر 25, 1394 گفت:

    ممنون از دغدغه فکری نویسنده جوان شهرمون
    متاسفانه حرفهای شما واقعیت دارد دغدغه فکری ما هم به عنوان کارکنان کتابخانه کشیدن افراد کتابخوان به کتابخانه و جذب و تشویق دیگر افراد به کتابخوانی و مطالعه مفید می باشد به همین منظور راههای زیادی رو تجربه کردیم و روشهای متنوعی رو به اجرا گذاشتیم از جمله: رفتن به همه مدارس سطح شهر و صحبت کردن با مدیران محترم و معلمان عزیز و تشویق انها به همکاری با کتابخانه و فرستادن دانش اموزان و اولیا به کتابخانه-نصب ایستگاههای مطالعه در بیمارستان ، ساختمان پزشکان، دادگستری دهیاری ها- توزیع نشریات در ارایشگاهها آژانس ها،بانکها و ادارات و مراکز فرهنگی سطح شهر-دعوت از مهد کودکی های سطح شهر به کتابخانه و برگزاری برنامه قصه خوانی و … این روشها تا حدودی مفید بودن و اثرات انها را تا محدوده زمانی خاصی دیدیم – باید کاری کنیم مطالعه فقط متمرکز یک نقطه خاص مثل کتابخانه نشود- نمیشه گفت مردم مطالعه نمی کنند بلکه منابع و ابزارهای ان تغییر کرده و باید مسولین به فکر تغییر روشهای اموزشی ان باشند
    به امید ان روز کاک امید

  • reyhan mostafaei در تاریخ تیر 24, 1394 گفت:

    خب راستش تو بیشتر شهرای ایران وضع به همین صورته و قسمت اعظم مراجعه کننده های کتابخانه دانش آموزان و دانشجویان هستند. تو شهر ماهم همینطر. اما متاسفانه کتابخانه پاوه از نظر دارا بودن منابع درسی در وضعیت مناسبی نیست. ببینید اگه کتابخانه پاوه به صورت قابل قبولی منابع درسی رو تامین می کرد شاهد مراجعه کننده های زیادتری از جنس دانش آموزان و دانشجویان بودیم، و پیش میاد گاهی این افراد با خود همراهی نیز دارند و تا تمام شدن کار آنها در کتابخانه فرد همراه هم در صدد سرگرم کردن خودش برمی آمد و ممکن است از یکی از کتابها خوشش بیایید و او هم شروع به مطالعه کند و این خود باعث میشه سطح مطالعه شهرستان بالا بره و تعداد مراجعه کننده ها هم بیشتر میشه.

پاسخ دادن به مونا لغو پاسخ