ج 31 فروردین 1403 ساعت 04:53

شهر نشینی، اهداف و برنامه ریزی بخش دوم/ آدم غلامی

شهر نشینی، اهداف و برنامه ریزی بخش دوم/ آدم غلامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : اجتماعی بودن از جمله اهداف شهر نشینی است بنابراین ضرورت دارد تا در اولین قدم اجتماعی بودن را بیاموزیم. بهره گرفتن از عبارت بودن به جای “شدن” یا “گشتن” در “هنر بودن”(30) نهفته است. “اریک فروم” بودن را هنری در زیستن می داند و شدن را اراده ای ناکام […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : اجتماعی بودن از جمله اهداف شهر نشینی است بنابراین ضرورت دارد تا در اولین قدم اجتماعی بودن را بیاموزیم. بهره گرفتن از عبارت بودن به جای “شدن” یا “گشتن” در “هنر بودن”(30) نهفته است.

“اریک فروم” بودن را هنری در زیستن می داند و شدن را اراده ای ناکام در زیستن. “بودن” در تعبیر روانکاوی “کریشنا مورتی” در لحظه محققآدم غلامی خواهد شد به عبارت دیگر این گام از شهر نشینی در مرحله اول با توجه به عبارت “انسان موجودی اجتماعی” تحقق یافته است. در مرحله دوم نیازمند چالاکی مدنی و اجتماعی هستیم که با برنامه ریزی از “گفتگو” آغاز شده و به مشارکت حداکثری افراد اجتماع و تحلیل هرم قدرت ارسطویی(16) ختم خواهد شد. نگرشهای اجتماعی ، مشارکت عمومی ، چالاکی مدنی و برون رفت از لاک شخصی ، پیوستن به دریای اجتماع، انسانها را از درون خویش آزاد کرده و آنها را با نگرشی مثبت به اجتماع مادر پیوند می دهد اما به خود پرداختن ، با خود سخن گفتن و برای سایه خویش نوشتن (4) ، درون انسان را ناسازگار با اجتماع و بریده از جمع گردانده و خشونتهای روانی را ترویج می دهد و شکل گیری خشونتهای روانی خمیر مایه ناهنجاریها ، ناسازگاریها و ناملایمات خواهد شد. بسیاری از القاب و عناوینی که نثار هم می کنیم مقهور شرایط اجتماعی –اقتصادی و نشانگر فضاهای تهی در سامان دهی اجتماع(19/امیل دورکیم / تقسیم کار اجتماعی) بوده و از فاصله میان شهروندان حکایت دارد؛ نخبه و فرد عامی، فقیر و سرمایه دار ، محافظه کار و افراطی ، راست و چپ ، خودی و غیر خودی ، من و تو و قس علی هذا.

شاید مهمترین رسالت در اهداف شهر نشینی ترمیم شکافهای عمیقی است که میان افراد اجتماع شکل گرفته است. مجالس عزا و عروسی، مساجد و تکایا، خیابانها و معابر عمومی، پارکها و مجتمع های تجاری تفریحی ، تفرجگاهها ، حمل و نقل عمومی ، دید و بازدید ، داد و ستد و…همه و همه عواملی اجتماعی محسوب می شوند بنابراین در اهداف اجتماعی هم ظرفیتهای فعلی شناسایی می شوند و هم در سیر تکاملی ، نیازها وعوامل جدید شناسایی و مورد استفاده قرار خواهند گرفت.(1)

در اهداف اجتماعی مقصود کم کردن فاصله میان مردم و بالابردن میزان مشارکت و چالاکی مدنی ، احساس وجود و مسولیت ، هویت جمعی و معرفی فرد در رابطه با اجتماع است؛ در این مفهوم آزادی در رابطه با اجتماع معنی پیدا می کند و این نگرش خلاف نظر کسانی است که آزادی را در کم نمودن وابستگیها و قناعت درون جستجو می کنند و مبنا را استقلال فردی قرار می دهند(51/کریشنا مورتی) در این نگرش هویت جمعی انسانها ضامن رفاه و آسایش برای شهروندان است.

در موضوع اجتماعی فرض بر این است که آدمیان بدون یکدیگر قادر به ادامه حیات نخواهند بود همچون زندانیان قدیمی باستیل که با صدور حکم آزادی تمایلی به بیرون رفتن نداشتند چرا که تمامی آنهایی که می شناختند دیگر نبودند(52/ویل دورانت/تاریخ) یا بردگان عصر رسالت که با فراهم شدن شرایط رهایی تمایلی برای رهایی نیافتند(53/اسلام/تاریخ) و این ترس ریشه دار که در شرایط و ارتباطهای نابجا در درون انسان کاشته می شود زخمی است عمیق که به سادگی شفا نخواهد یافت و پالوده نخواهد شد بنابراین با فراهم نمودن شرایطی بهتر برای زیستن و ایجاد محیطی مناسبتر برای تمامی شهروندان می توان امیدوار بود که زخمهای عمیق جدایی و انزوا در میان افراد شکل نگیرد و بستری مناسب برای اجتماعی چالاک فراهم گردد و شهروندان در ارتباطی عمیق ، سعادت را در هویت جمعی خویش بیابند؛ ناگفته پیداست که هویت جمعی در این مدل و در این اهداف ، تماما از نگرشهای فردی ، اسطوره ای و قهرمانی و نژادی بدور است تا اجتماع خود بهانه ای و پله ای از ترقی برای گروهی به نسبت دیگران نگردد.

در این نگرش مدیریت جمعی جایگزین ریاست های فردی گشته و اهداف اجتماعی جایگزین نخبه گرایی می شود و در واقع خود نخبه ها تمایل دارند تا زمینه ای برای مشارکت واقعی کلیه افراد اجتماع فراهم آورند و اینچنین هرم های قدرت “ارسطو”(16) در یونان باستان در آسمان آبی اجتماع ناپدید خواهد شد و نگرانیهای افلاطونی در حفظ و فاصله طبقات با چکش انتقاد “پوپر” رفو خواهد گشت.(17) کم نمودن فاصله میان شهروندان و افزایش مشارکت آنها آرزویی دیرینه است.

اولین قدم در کم نمودن فاصله میان شهروندان ترویج گفتگوست و مهمترین شرط در گفتگو پالایش خودخواهیهای درونی و تضادهای فردی و گروهی است. اجتماعی زیستن را بیاموزیم در همراهی جمعی مشارکت و یاری را پیشه نماییم و از حذف و جایگزینی بپرهیزیم چالش های پیش رو را میدانی برای تسویه حسابهای شخصی و گروهی و زمینه ای برای فرافکنی آلام درونی خویش نگردانیم در این خصوص نیازمند آموزش و بهره بردن از علوم مختلف در پالایش ساختارهای درونی و اجتماعی هستیم.

بنیادهای کهن تلاش نمودند تا با رویکردی فردی و بهره بردن از اخلاق فردی و احساسات درونی و در راستای اهداف اجتماعی کینه ها را از سینه ها شستشو دهند اما سایه سنگین ساز و کار اجتماعی از جمله فقر و نداری ، انعکاس خودکامگی ، خودخواهی های ریز و درشت و محدودیت ها و نواقص فرد بشری در تعامل اجتماعی هیچگاه اجازه تحقق عدالت اجتماعی را نداد تا اینکه در سیر تکاملی حیات جمعی، بشر در تشکیل دولتهای رفاه همت نمود ؛ موضوع تشکیل دولتهای رفاه در ممالک توسعه یافته با پشتوانه ای از حقوق مدنی و اعطای آزادیهای فردی ، اجتماعی ، سیاسی و اعتماد بیشتر به مردم شکل گرفت.

به نظر می رسد چاره ممالک کمتر توسعه یافته یا توسعه نیافته در کم نمودن فواصل طبقاتی، تبدیل ابزار احساسی و شعار گونه به ابزارهای اجتماعی و جلب اعتماد و بهره بردن از آموزش و آزادیهای فردی و جمعی در مشارکت حداکثری مردم است و تنها در اینصورت است که هرم قدرت ناخوداگاه پالوده گشته و فواصل عمیق میان نخبگان و عموم مردم پینه خواهد شد. در جهت رسیدن به اجتماعی زیستن و کم نمودن فواصل واقعی میان شهروندان نیازمند مطالعه، پژوهش و برنامه ریزی هستیم تعیین گامهای درست در این راستا اولین قدم در دستیابی به اهداف شهر نشینی است. وقتی درآمد سرانه افراد یک جامعه پایین باشد و نان آور خانواده قادر نباشد تا حداقل نیازمندیها را (خوراک ، پوشاک ، مسکن ، بهداشت و سلامت ، آموزش) برای افراد تحت تکفل خود فراهم نماید وقتی اشتغال ناقص بوده و افراد جامعه در میان امواج سهمگین رکود یا تورم قرار گیرند و به عبارت ساده تر وقتی بدن انسانها نتواند منابع غذایی کافی و آرامش عصبی لازم و شرایط زیستی مناسب داشته باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا خشونتهای شدید روانی از فیزیک بدن شکل نخواهند گرفت؟ آیا نزاع و کشمکش در ارتباط با مالکیت خصوصی و توزیع نامناسب منابع و سرمایه نیست؟ آیا استفاده از ادبیات الزام و اجبار به دلیل سرخوردگی و ناکامی در سامان دهی اجتماع شکل نخواهد گرفت؟ آیا عدم جذابیت ساختار شهری در یک نگاه حکایت از رنجی اجتماعی نیست؟ و قس علی هذا.

مثال: یک خانواده 5 نفری را در نظر بگیرید . بطور متوسط هر فرد از این خانواده در طول شبانه روز چه مقدار انرژی نیازخواهد داشت؟ مثلا اگر هر عضو بطور متوسط 4500 کیلو کالری انرژی نیاز داشته باشد ضرورت دارد تا روزانه سبد غذایی او شامل موارد زیر باشد: پروتئین گیاهی و حیوانی به میزان کافی ، مواد قندی به میزان لازم ، چربی حیوانی و گیاهی به میزان کافی ، میوه و سبزیجات به اندازه نیاز ، آب و املاح معدنی . آیا این مقدار از انرژی می تواند با مبلغ کمتر از 15000 تومان (در روز) تأمین شود؟ و اگر تأمین شود آیا تغذیه ای مناسب محسوب خواهد شد؟! مثلا فرد بدلیل ناتوانی مالی مجبور شود بیشتر انرژی مورد نیاز خود را از نان یارانه ای تأمین نماید آنوقت در دراز مدت مبتلا به بیماری هایی ناشی از سوء تغذیه و نقص ایمنی خواهد شد. اگر برای هر فرد از خانواده 5 نفری معادل خوراک روزانه مورد نیاز 15000 تومان فرض شود ماهیانه به مبلغ 2250000 تومان برای تأمین خوراک نیاز خواهند داشت و اگر هزینه های مسکن ، پوشاک ، بهداشت و سلامت ، حمل و نقل ، هزینه تأسیسات زیر بنایی(آب، برق ، گاز) را نیز بدان بیفزاییم به حدود 3000000 تومان بالغ خواهد شد.(101) حال اگر در اثر اشتغال ناقص و امواج تورم و رکود این مبلغ به نصف و یک سوم یا یک چهارم و بیشتر تقلیل پیدا کند و این خانواده فقط با پول یارانه گذران معیشت کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟! به جای مسکن مناسب مجبور است در یک آلونک زندگی کند به جای غذای کافی و مناسب و متناسب با شغل و نیازمندی ، فقط کالری تأمین می کند (از طریق اقلام ارزانتر مانند نان) ؛ پوشاک نه چندان مناسبی در برابر سرما و گرما بر تن می کند در کوتاه سخن خانواده ای به تمام معنی محروم خواهد داشت.

آیا در چنین شرایطی نمی توان انتظار داشت از اهداف شهری بازمانیم و جامعه ای مملو از خشونت داشته باشیم؟ در چنین تحلیلی ، اقتصاد مبنا محسوب می شود آیا این تحلیل نابجاست؟ اگر این تحلیل درست باشد در مسیر توسعه باید اقتصاد را مبنا قرار داد. از طرفی در اقتصاد یک جامعه ، مبانی اجتماعی بسیار بروز پیدا می کنند از جمله در تعدیل موج تورم و رکود موضوع همراهی مزد بگیران در عدم افزایش قیمتها(از طریق عدم افزایش دستمزدها) از جمله رویکردهای مهم اقتصادی است حال اگر اعضای اجتماع در رویکردهای کلان همراهی مناسب و متناسبی داشته باشند تعدیل پارامترهای اقتصادی آسان تر است.(102) از طرفی در راستای تولید مهمترین سرمایه خود افراد اجتماع می باشند و از طرف دیگر داشتن آرامش کافی و انگیزه لازم در تولید نیازمند هویت واحد ملی است و این موضوع خود از فواصلِ اجتماعی میان افراد جامعه شدیدا آسیب پذیر است. مطابق آنچه بیان شد ارتباطهای بسیار تنگاتنگی میان روان ، اجتماع ، اقتصاد ، شهر سازی ، محیط زیست ، کشاورزی و دامداری و تأمین مواد غذایی و غیره وجود دارد بنابراین ضرورت دارد در رسیدن به اهداف اجتماعی با جمع آوری آمار و اعداد و ارقام این رابطه ها مشخص شوند آنوقت می توانیم با مطالعه و پژوهش در آمار و ارقام ، مسیر توسعه مناسب را برای اجتماع خویش مشخص و برنامه ریزی نماییم. در بخشهای بعدی سایر اهداف شهر نشینی را مورد توجه قرار خواهیم داد.

(منابع در بخش پایانی ارائه خواهد شد)