بررسی علل رخوت اجتماعی و کم رغبیتی عمومی به مشارکت مدنی(بخش دوم)
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: بخش دوم یادداشت ((بررسی علل رخوت اجتماعی و کم رغبیتی عمومی به مشارکت مدنی و راههای برونرفت از آن)) به قلم آقای تحسیم الیاسی بخش دوم نهادینه نشدن وظیفهی شهروندی، کنشاجتماعی را بیش از آن که معطوف به وظیفه کند معطوف به نتیجه کرده است. چنانکه کنش معطوف به نتیجه […]
- ۱۴ اسفند ۱۳۹۳
- کد خبر 14095
- 2 دیدگاه
بخش دوم نهادینه نشدن وظیفهی شهروندی، کنشاجتماعی را بیش از آن که معطوف به وظیفه کند معطوف به نتیجه کرده است. چنانکه کنش معطوف به نتیجه باشد چون به تحقق هدف نینجامد موجب دلسردی و سرخوردگی کنشگر میشود.
گرچه ناکامی به طورطبیعی ایجاد ناخشنودی و تجربهی منفی میکند اما این پیامدهای منفی با تغییر نگرش و البته رسوب مدنیت در جان شهروند قابل تعدیل است. هر کنشگری به طور معمول پیامد کنش خود را رصد کرده و چنانکه به نتیجه بینجامد، چون تقویت کنندهای احتمال کنش بعدی را افزایش میدهد و چنان که شهروند کنش خویش را بیتأثیر ارزیابی کند و تجربهی ناکام از آن داشته باشد احتمال تکرار رفتار به طرز معنی داری کاهش مییابد. وقتی در میزان اثر فعالیتی اجتماعی اغراق میشود، مثلاً وقتی در انتخابات کاندیدایی شعارهای اغراقآمیز استفاده میکند و بعد از انتخاب شدن در تحقق آنها ناکام میماند رأی دهنده پیامی ضمنی دال بر بیتأثیر بودن انتخاب خویش دریافت کرده و از رغبتاش برای مشارکت در دورههای بعدی کاسته میشود.
انتظار غلط یا غیر واقعبینانهی کنشگر از رفتار خویش از دیگر عوامل دلزدگی او در کنشاجتماعی است. بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی نیازمند زمان و شکیباییست و چنانکه این مسئله لحاظ نگردد و کنشگر حوصله به خرج ندهد رفتار خویش را بیتأثیر قلمداد کرده و شانس استمرار آن کاهش مییابد. در این دیار کنشگر اجتماعی هم ناشکیبا است، هم در میزان اثر کنش خویش واقع بینی را از نظر دور میدارد، هم سرخوردگیهای ناشی از ناکامی در حافظهی تاریخیاش ثبت شده است و هم شعارهای اغراقآمیز و تحققنیافته را به وفور تجربه کرده است. این عوامل مزید بر آنچه در بخش نخست آمد میتواند از علل رخوت اجتماعی و انفعال مدنی باشد. امید است همشهریان با مشارکت در بحث به تبیین بیشتر موضوع یاری رسانند.
با سلام
با اشاره و بیان به جا در این مورد ، باید بگوییم که به راستی مردم ما راچه شده است که این گونه بی تفاوت و بدون عمل از کنار تمامی پدیده های اجتماعی عبور می کنند و انگار که اصلا آن را نمی بینند. با کمی تامل در می یابیم که دلیل بی تفاوتی ندیدن نیست ، ولی چه هست !! من نمی دانم
انگار این مسایل و موضوعات مربوط به جامعه آن ها نیست و یا مربوط به جامعه دیگر است.
مردم ما واکنشی را به پدیده ها اجتماعی زیست بوم خود نشان می دهندبرابر با همان واکنشی که به مسایل و مشکلات کشور لیبی نشان می دهند.
گویا باید مانند تابلوهای راهنمایی ورانندگی مردم را باید هوشیار نمود،و روی تالبویی نوشت لطفا مداخله کنید !! لطفا توجه کنید!!
نظر به اهمیت مطالب ایراد شده ، باید بگویم که جای بسی سوال دارد که چرا این مردم نسبت به مسایل آنچنان بی اهمیت شده اند،که گویی مربوط به آن ها نبوده و یا در این جامعه زندگی نمی کنند. این چه بیماری است ، چه نامی می توان روی آن گذاشت. رد شدن از کنار پدیده های اجتماعی ، مسایل جامعه، حرف زدن و اکتفا به نطق و سخنرانی ، بله گفتن برای از سر واکردن و …….
باید گفت به نکته خوبی اشاره کردید و در این زمینه نیاز به همکاری و همیاری تمام اقشار جامعه است.
جامعه ای که باید به مردمش گفت این جامعه مال شماست.و تابلوی همچون تابلوی راهنمایی رانندگی نصب کرد و نوشت لطفا مداخله کنید!!
لطفا توجه کنید!!