چ 05 اردیبهشت 1403 ساعت 19:58

جدال با سنگ و همراهی فرهنگ / حبیب اله مستوفی

جدال با سنگ و همراهی فرهنگ / حبیب اله مستوفی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : گرچو فرهادم بسختی جان برآید باک نیست بس حکایت های شیرین باز می ماند زمن (حافظ) نقل است که فرهاد در راه رسیدن به شیرین بیستون را شکافت و نام خود را آوازه ی عصرها و آویزه گوش نسل ها ساخت. او از سرِ شوق و در اندیشه وصال […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : گرچو فرهادم بسختی جان برآید باک نیست بس حکایت های شیرین باز می ماند زمن (حافظ)
نقل است که فرهاد در راه رسیدن به شیرین بیستون را شکافت و نام خود را آوازه ی عصرها و آویزه گوش نسل ها ساخت. او از سرِ شوق و در اندیشه وصال از خود یادگاری بر جای نهاد.
اما در عصرِما خالو حسین پیرمردی ۸۴ ساله که سالها قبل زن و فرزند را از دست داده ، اندوه ناشی از این فراق را در دل صخره و سنگ تخلیه کرده و دست ساخته حبیب اله مستوفیای را شکل داده ، چنان نیکو، که از چهار سو به دیدارش می آیند اما ما این بار نه برای بازدید ازغارش بلکه به خواست خودش به دیدارش رفتیم .
خانه و جمله ساده خالو
خانه اش و یا بهتر است بگوییم اتاقش بسیار ساده و بی آلایش است درب آن مستقیماً به خیابان باز می شد. پیرمرد روی تختخوابش نشسته بود . روبرویش اشعاری را که بازدید کنندگان برایش فرستاده اند روی دیوار نصب کرده است .خالو حسین می گفت تا کنون به خیلی از مساجد سالیانه کمک کرده ام و حالا می خواهم ۶ میلیون تومان به بچه های مدرسه کمک کنم همین و بس . به عنوان یک معلم پس از آن ملاقات ساده دچار تأملی شدم و این یاد داشت محصول آن تأمل است .
تأثیر دوگانه جغرافیا
سنگ و صَخره را مظهر و نماد سختی و صعوبت دانسته اند . زیستن در مناطق کوهستانی و در آمیختن با جبر جغرافیا، زندگی را معنایی دیگر می بخشد. تاثیرات مثبت و منفی و بینش و منش های برامده از این نوع زندگی ، حکایت دراز دامنی است که سرشار از خوش و ناخوش است . کوه وسنگ و دره های تنگ هم آموزگار شهامت ، پشتکار ، صلابت و وقارند و هم می توانند در بستری دیگر سبب و زمینه ساز کاهش اُفق دید و تنگ نظری و انزوا طلبی شوند.

نقش بی بدیل فرهنگ
بدیهی است دلایل قانع شدن به سختی کوه و تنگنای دره و یا عزم به گشودن گره ها و گر بوه های بر آمده از جغرافیا را در جایی دیگر و در دامان فرهنگ ، و بینش برآمده از آن باید جستجو کرد . اگر بن بست را باور کنیم پیامد های نا خوشایند آن را نیز خواهیم پذیرفت . از سوی دیگر، اگر بپذیریم که بن بست وجود ندارد زیرا یا راهی را پیدا می کنیم و یا راهی می سازیم به پی آمد های خوشایند آن نیز خواهیم رسید. فرهنگ هم کوه صفت است ، سنگین و ماندگار ، اما رمز و راز سنگینی فرهنگ در فراگیر بودن آن است . به کدام گوشه می توان نگریست و رَد پای فرهنگ را ندید؟
از گفتگوها یمان با یکدیگر و تعامل تا تک رویی و تک گویی های منجر به تقابل ، از نحوه برخورد دو راننده پس از برخورد اتومبیل هایشان بهم تا تعارفات معمول به هنگام ورود و خروجمان در یک مهمانی و یا در محیط کار و……
از گفتگوی دو دانش آموز در حیاط مدرسه و یا دو معلم در دفتر آموزشگاه تا برخورد کارمندی با ارباب رجوع در اداره از وجدان کاری تا بی نظمی های اداری از اعتقاد به مشارکت و مشورت در مدیریت باغبانی تا برخوردهای خشک در ریاست های چوپانی از افزایش طلاق تا پدیده اعتیاد از تخریب محیط زیست تا مشکل ترافیک از……… تا….. برا ستی که فرهنگ چون خیمه ای پر پهنا و مفهومی پر معنا سایه سنگین خودرا بر همه کس و همه جا افکنده است و صلابتش را به خوبی می توان فهم کرد. گزافه نیست که پس از آنکه برایش بیش از ۱۷۰ نوع تعریف بیان کرده اند ، گروهی گفته اند اگر بخواهیم فرهنگ را تعریف کنیم مثل آن است که بخواهیم هوا را در مشت بگیریم و فشار دهیم .
آنچه مسلم است این است که کژی ها و راستی ها در تمامی عرصه های زندگی جمعی انسان اعم از سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی به خاستگاه فرهنگی جامعه مربوط می شوند .
در اینکه فرهنگ بر انسان و انسان بر فرهنگ موثرند شکی نیست اما تامل در اینکه کدامیک مهم و تقدم دارند بحث دراز دامنی است که ابیات زیبای اقبال لاهوری را تداعی می کند آنجا که فرمود :
به ضرب تیشه بشکن بیستون را که فرصت اندک و گردون دو رنگ است
حکیمان را در این اندیشه بگذار شَرَر از تیشه خیزد یا زسنگ است

کلاس های درس ، کانون های فرهنگ سازی
آنچه کاملا آشکار و نه شعار است ، شکل گرفتن بسیاری از رفتارهای موثر فرهنگی در کلاس های درس آموزش و پرورش از پیش دبستانی تا پایان دوران دبیرستان است. بدون شک مهندسی اجتماع در چهار دیواری کلاس، به دور از هیاهو و جنجال با باز یگری معلم و دانش آموز در حال انجام است وکودکان و نوجوانان در این گرم خانه ( اگر شرایطش فراهم شود ) وَرز می یابند و سر انجام با لا بال و سر فراز جامعه فرهیخته¬ی فرهنگی را شکل می دهند.
هر گونه کاستی در این هسته های فعال اگر نه فوری اما به گونه ای قوی تاثیر خویش را بر جامعه تحمیل خواهد کرد . در این میان مناطق محروم تر حرمت ویژ ه خویش را دارند و لازم التوجهند آری دانش آموزان معصوم دوره ابتدایی در کلاس های چند پایه روستا با تمام مشخصات و شرایط ویژه خویش ( به دور از فضای پر طُمطراق کلاسها و موسسه های خصوصی آنچنانی که مدعی قورت دادن رشته پزشکی و.. به محض ثبت نام نزد خودشانند) فرصت هایی فرهنگی و فرهنگ ساز هستند. نباید اجازه دهیم سختی جغرافیا ، مهاجرت روستا نشینان به شهرها ، کاهش جمعیت ، مشکلات اقتصادی خانواده و ….. سبب پرپر شدن این استعداد ها گردد.
اهمیت گُلدانِ آموزش و پرورش
جامعه باید پرورش تخم توسعه را در ابعاد مختلف ( سیاسی – اجتماعی – اقتصادی ) در گُلدان آموزش و پرورش بپذیرد و آنگاه از یاری و همراهی دریغ نورزد. بَر و دوشِ آموزش و پرورش به تنهایی قادر به تحمل این بارِ گرانسنگ نیست. عزم ملی و تلاش جمعی را می طلبد.
وکلام آخر
بیستونِ ستُرگ آموزش و پرورش بویژه در مناطق محروم فرهاد های نستوه را می طلبد تا با یادگارهای نیکوی خود شهد شیرین پرورش استعدها را چشیده و نامبردار تاریخ تعلیم و تربیت شوند . ان شاء الله

باینگان – آذرماه ۹۳

5 پاسخ برای “جدال با سنگ و همراهی فرهنگ / حبیب اله مستوفی

  • ؟ در تاریخ آذر 6, 1393 گفت:

    بر خلاف کاک حبیب اله که معتقدند کوه و صخره و جبر جغرافیایی میتواند بستری برای کاهش افق دید و تنگ نظری و انزوا ایجاد کند بر این باور هستیم که نبودن فضای نقد و بحث و جدل چه در حیطه فرهنگی و اخلاقی و چه فضای کاری و اداری است که از انسانها در جغرافیای دل انگیز کوه صخره و کوهستان موجوداتی متعصب و کوته نظر با افق محدود دید ایجاد می کند.اری در بستر نقد و جدل است که دیگر بار فرهگ کوه صفت نخواهد شد و سنگینی و وقار آن به سبک بالی یک پردنده در خواهد آمد به سوی جامعه ای مترقی بالا بال خواهد زد.همچنان که پرورش تخم توسعه به تنهایی از عهده آموزش و پرورش خارج است در داخل آموزش و پرورش هم باغبانی از نهال توسعه در گلدان اموزش و پرورش بدون همراهی کادر اداری بر دوش معلمین سنگینی خواهد کرد و چه بسا با تنگ نظری ایشان دو جندان سنگین تر خواهدشد.پس بیاییم شکافتن بیستون سترگ آموزش و پرورش را با فرهاد کردن خویش شروع کنیم و هر یک به نوبه خود قدم در راه اعتلا ی فرهنگ جامعه نهیم باشد که هر یک به شیرین موعود خویش برسیم.ان شا…

  • معلم در تاریخ آذر 6, 1393 گفت:

    انگيزه از نوع بيروني(ابزاري) يا دروني آن عامل انجام امور است حال اين سوال مطرح چرا آموزش و پرورش ما تا اين حد ناكارآمد شده است؟ آيا معلمين انگيزه كار ندارند يا دانش آموزان بي انگيزه شده اند ؟ چرا يك انسان معلول بايد بتواند در صخره نفوذ كند اما ذهن دانش آموز ما غير قابل نفوذ باشد؟ هدف فقط طرح مسئله است و لا غير!

  • فتح الله محمودنیا در تاریخ آذر 5, 1393 گفت:

    باید از استاد سخن شیخ اجل بشنویم که توفیق نصیب خالو حسین گردیده و باید به آقای مستوفی به قول بیهقی دست مریزاد گفت

    گر از حق نه توفیق خیری رسد کی از بنده چیزی به غیری رسد؟

  • محمد رشید امینی پاوه در تاریخ آذر 5, 1393 گفت:

    ای کاش همه ما یک صدم خالو حسین مردانه برای زندگی می جنگیدیم ومردان پشتوانه فرهنگ ومردم بودیم،خالو حسین اگر چه از لحاظ جسمی کم اندام ولی از لحاظ توانایی واندیشه در راس هم قرار دارد، سواد ومعلومات قسمتی از زندگی است ولی شعور اجتماعی بالاتراز همه است، بینهایت از برادر دلسو. وعالم آگا جناب آقای مستوفی نهایت تشکر وقدر دانی است که بایادی از خالو حسن ادا مطلب نمود وقسمت کوچکی از زحمات ایشانرا لا لطف خود جبران نمود.

  • م-م در تاریخ آذر 5, 1393 گفت:

    ده س خوش کاک حه یب الله به راستی زور جوان بو